سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        مهدی‌موعود

        شعری از

        مجنون ملایری

        از دفتر جوجه اردک زشت نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۱۷:۰۰ شماره ثبت ۴۳۸۱۴
          بازدید : ۵۵۴   |    نظرات : ۱۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مجنون ملایری

        مهدی‌موعود‌بنشین‌دربرم
        تابگویم‌باز‌گشته‌دلبرم
        ای‌همیشه‌همدم‌تنهاییم
        باعث‌عشق‌من‌و‌شیداییم
        تو‌زنزد‌خالقم‌آیی‌فرود
        کاش‌حاصل‌میشدم‌وصل‌توزود
        این‌دلم‌با‌هجر‌تو‌یک‌عمر‌ساخت
        در‌قمار‌عشق.تو‌باید‌که‌باخت
        دلبرم‌دیدی‌وفادارم‌هنوز
        باز‌هم‌بی‌تاب‌دیدارم‌هنوز
        عشق‌تو‌نام‌مرامجنون‌نمود
        انتظار‌تو‌دلم‌را‌خون‌نمود
        دیدنت‌یک‌ارزوی‌دیدنی
        عمر‌من‌بگذشت‌ای‌نادیدنی
        مهدی‌موعود‌دلدارت‌منم
        عاشقت‌هستم‌ودلدارت‌منم
        جرعه‌ای‌از‌جام‌شعرم‌نوش‌کن
        دردهایم‌را‌بیاوگوش‌کن
        منتظر‌تا‌باز‌آیی‌دربرم
        تا‌بگویم‌باز گشته‌دلبرم
        من‌بگویم‌شعرازآیین‌خویش
        عاشقم‌من‌عاشقم‌بردین‌خویش
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۰۵:۱۱
        خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۱۰:۴۵
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        درود استادبزرگوارم
        زیبا ودلنشین بود خندانک خندانک خندانک
        ماجورباشید ان شا الله خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۱۱:۳۸
        درود بزرگوار
        غزلی بسیار زیبا و شورانگیز
        در وصف انتظار
        اجرتان با ساقی کوثر
        شاد باشید خندانک خندانک خندانک
        منصور شاهنگیان
        سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۰۵:۴۷

        درود بر شما و کلام عارفانه شما ...

        خندانک خندانک خندانک

        خندانک خندانک خندانک

        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۰۸:۵۳
        جناب مجنون عزیز، سلام علیکم.
        ..................................................
        قبول باشد انشاءا.......................
        موفق باشید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سما همدانی
        سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۲۰:۲۲
        سلام
        بسیار زیبا بود خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مسعود احمدی
        سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۲۲:۵۹
        نیافته ام هنوز
        دیواری
        تا سایه اش را
        تکیه دهم...
        کج
        جوش خورده است
        شهری که
        دست معمارش شکسته بود !

        مسعود احمدی .
        درودتان باد جناب ملایری عزیز
        حسام الدین مهرابی
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۱۰:۱۴
        احسنت استاد عزیز
        مثل همیشه زیبا سرودید
        درود بی پایان بر شما...
        وحید کاظمی
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۱۲:۵۶
        درود بر استاد مهربانم
        عالی بود
        الهم وعجل لولیک الفرج
        صفیه پاپی
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۱۳:۰۱
        ........................... خندانک خندانک خندانک .............................
        درود بزرگوار خندانک خندانک
        زیباااا بود خندانک خندانک خندانک خندانک
        .......................... خندانک خندانک خندانک .............................
        شیخ عبدالسلام بصرى با نسبت دادن كرامت و احوال غیبى به خود، جمعى را فریفته و در اطراف خود جمع كرده بود. براى فریب بیشتر مریدان، روزى در محراب مسجد بصره در حین خواندن نماز ناگهان گفت: كخ كخ ! مردم تعجب كردند.
        شیخ گفت: من كه اینجا مشغول نماز بودم ، دیدم سگى داخل كعبه شده، با چخ گفتن، او را از آنجا بیرون كردم تا خانه را آلوده نكند. مریدان خوشحال شدند و آن را از كرامتهاى شیخ دانستند.
        یكى از مریدان ، كرامتهاى شیخ را براى زن خود بیان كرد.
        آن زن آگاه براى رسوا كردن شیخ قلابى، از طریق شوهرش روزى شیخ و مریدان را به مهمانى دعوت كرد و براى هر یك ظرفى از غذا و بر روى آن مرغى پخته گذاشت اما مرغ شیخ را در زیر غذا پنهان نمود.
        شیخ عصبانى شد و گفت : چرا به من اهانت شده و ظرفى بدون مرغ آورده اى ؟
        ناگهان آن زن زیرك و آگاه فریاد زد: اى كسى كه از مسجد بصره سگ را در كعبه مشاهده مى كنى ، چگونه جوجه را زیر مشتى برنج نمى بینى!!!؟
        مهدی صادقی مود
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۵۶
        خندانک خندانک
        درود برشما
        خیلی هم قشنگ
        خندانک
        حسين زرتاب
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۱۷:۴۳
        باز هم بی تاب دیدارم هنوز

        زیبا بود دوست ارجمند

        قلمتان همواره رقصان فضای صلح و عدالت و آزادی
        نجمه طوسی (تینا)
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۱۹:۵۷
        سلام بر شاعر ارجمند
        زیبا بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2