خامین کعبه ( دوم)
درعجب بودم كه خانه مال اوست
دشمنش داده نداده دست دوست
در گلايه گفتم او را، اي خدا
دشمنانت دوست تر داری ز ما
خانه ات را دست ايشان داده ايي
مومنان را حسرت آن داده ايي
خواب، چون چشم سرم را بر گرفت
باز شد چشم دل و از سر گرفت
گفت با او شكوه كردن شد حرام
جزءي از كل ديده ايي اي نا تمام
جزء او بگذار و بر او کن نگاه
پس رها کن خانه، او را کن صدا
خانه ازاو نيست بل ازآن توست
خانه ی او را مکان در جان توست
جان ندارد سقف و دیوار و کنار
بی نهایت را توان آید به کار
خانه ی جان پاک کن از بهر دوست
آن چنان که لایق چشمان اوست
بعد ازآن بنگر که مهمانت شود
خود درون خانه ی جانت شود
کعبه ایی کردی بنا با نام او
كام خود بردي همي از نام او
اشكمي پر كرده خوابت در گرفت
دشمن آمد کعبه را در بر گرفت
چون كه بيداري نصيب مار شد
خانه را در بر گرفت، در كار شد
باشد اميدي كه پايان است راه
آل مشرك كنده بهر خويش چاه
هر عمل، بندي ز ايشان بگسلد
عاقبت صد بند ايشان بگسلد
چون به مردابي فرو افتاد كس
هر تلاش از او بگيرد زو نفس
من ببینم مرده اجسام دغل
مرگ خود را بر گرفته در بغل
آل مزدوران شیطان می روند
سوی قبر خویش ایشان می دوند