سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        مرده...

        شعری از

        زهرا حسینی

        از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۴ ۰۷:۴۵ شماره ثبت ۴۳۶۵۷
          بازدید : ۷۱۶   |    نظرات : ۲۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر زهرا حسینی

        من مرده ام....
        سالهاست که مرده ام...
        من سردی این گور تاریک را احساس میکنم
        دستهای سرد مرا بگیر...
        لمس این دستها .... لمس تنهایی من
        لمس حس اشعار در عمق این گور...
        دستان مرا بگیر...
        من به انزجار افتاده ام از این زندگی...
        من قرنطین یک شعر شده ام
        داخل یک گور سرد...
        انجا که کسی صدای مرا نمیشنود
        انجا که صدای ناله های من را...
        به صدای زوزه های یک گرگ تشبیه میکنند
        و نه حتی میفهمند معنی این واژه ها را...
        دستان مرا بگیر...
        شاید بفهمی حس و حال یک مرده را...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۲۰:۰۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۱۹
        خیلی غمگین وتلخ بود بانوجان..........اما حس زیبایتان قابل درک خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۱۷:۳۷
        خندانک خندانک
        فرهاد مهرابی
        شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۰۵:۵۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        سلام بانو حسینی بزگوار
        درود بر شما
        زیبا سرودید
        دلچسب بود

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        امیر جلالی( ا م دی )
        شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۰۷
        سالها پس از مرگ ... از زندگی گفتن و خواهش و درخواست برای گرفتن دست های سرد ... نمی دانم این امید است یا فقط بغض ترکیده...
        این اثر با اینکه آن موارد فنی و قدرتی را باید بیشتر رعایت می کرد اما در زاویه ای جالب از احساس ایستاده و به دنیا نگاه می کند . حرف شاعر حرف دنیایی است غیر معمول... زیبا بود و درود بر شما خندانک
        کریم لقمانی سروستانی
        شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۰۷:۱۵
        سلام خانم حسینی گرامی
        غمگین همراه با اندوه اما زیبا به تصویر کشیدید
        درودبرشما
        شادزی خندانک
        حسام الدین مهرابی
        شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۰۹:۰۲
        درود بسیار خواهر گرامی
        احسنت
        زیبا سرودید...
        جعفر جمشیدیان تهرانی
        شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۰۹:۱۲
        درودو افرین
        خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۱۵
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۴ ۱۵:۲۹
        .............................. خندانک خندانک خندانک ............................
        درود همشعر خوبم خندانک خندانک خندانک
        زیبااا بود بانو خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ............................ خندانک خندانک خندانک .............................
        راننده کامیونی وارد رستوران شد . دقایقی پس از این که او شروع به غذا خوردن کرد ، سه جوان موتور سیکلت سوار هم به رستوران آمدند و یک راست به سراغ میز راننده کامیون رفتند . بعد از چند دقیقه پچ پچ کردن ، اولی سیگارش را در استکان چای راننده خاموش کرد . راننده به او چیزی نگفت .
        دومی شیشه نوشابه را روی سر راننده خالی کرد و باز هم راننده سکوت کرد .
        وقتی راننده بلند شد تا صورتحساب رستوران را پرداخت کند ، نفر سوم به پشت او پا زد و راننده محکم به زمین خورد ، ولی باز هم ساکت ماند .
        دقایقی بعد از خروج راننده از رستوران یکی از جوان ها به صاحب رستوران گفت : چه آدم بی خاصیتی بود ، نه غذا خوردن بلد بود ، نه حرف زدن و نه دعوا !
        رستورانچی جواب داد : از همه بد تر رانندگی بلد نبود ، چون وقتی داشت می رفت دنده عقب ، 3 تا موتور نازنین را له کرد و رفت !!!
        مسيحا الهیاری
        يکشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۴ ۱۰:۱۴
        نگاه كن مردگان شيك پوش و متحرك را كه در چهاراه هاي بيهودگي دور خود ميچرخند ....يك بار دنيا امدم و هزار بار مردم

        افرين زهرا فلسفه خوبي داشت شعرت خندانک
        فریبا غضنفری  (آرام)
        يکشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۴ ۲۱:۵۸
        دروووودها بر شما بانو خندانک خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۱۵:۰۶
        باسلام بسیار عالی و خوب‌موفق باشی
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6