جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر منصور یال وردی ( منصور)
آخرین اشعار ناب منصور یال وردی ( منصور)
|
کنار جاده هوا سرد و کاملاً ابری
کلاه و پالتوی قرمز دوچکمهٔ ببری
مسیر ویژهٔ آزادی از تهِ بن بست
صدای بوق . کجا خواهرم؟بیا دربست؟
سلام . از چپ و از راست می روی آقا ؟
به هر کجا که دلت خواست می روی آقا ؟
برو که خسته از این بیکرانهٔ شهرم
برو فرار کن از من که با خودم قهرم
بخاری لگنت را کمی زیادش کن
ببند مرغ سحر را بیا و شادش کن
کنار جاده کمی خواهشا توقف کن
هوای تلخ و کثیف گذشته را تف کن
بگو تو هم که دلت شیش و هشت میخواهد
دو کام بهمن و یک چایِ مشت میخواهد
اگر چه بهمن و این کام ها خطر دارد
ولی تو ترک نکن چونکه دردسر دارد
منم شبیه تو از جاده ها گذر کردم
به هر لبی که زدم کام بد ضرر کردم
به این نتیجه رسیدم که مشکل از من بود
که هر چه تیر کشیدم شبیه بهمن بود
تو بیخیال بگازان شبانه روزش کن
شبیه خود لگنت را دوگانه سوزش کن
گمان کنم که تو بیراهه آمدی آقا
به من که نه به خودت هم رکب زدی آقا
به هر طرف که بپیچی مسیر دربند است
دوباره قرص هام ٬وای ساعتت چند است ؟
منصور یال وردی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.