سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        یک نفر مثل خودم

        شعری از

        عباس بر آبادی

        از دفتر رویش نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۰ ۰۴:۳۴ شماره ثبت ۴۲۶۲
          بازدید : ۷۲۱   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عباس بر آبادی

        در یک
        سرد بی تاب زمستان
        یک نفر مثل خودم
        بست دری را
        که به انگار دلم
        باز میشد
        به سرانجامی نیک

        به حیاتی خلوت
        که در آن

        در ساده ترین ثانیها
        در ترک خیس نگاه
        پی یک خواهش تند
        بعد یک لحظه سکوت
        حرف اغاز می شد
        و در ان گنگ خاموش
        یک جمله تکراری
        تکرار می شد
        باز تکرار می شد
        باز تکرار می شد

        یک نفر مثل خودم
        بست دری را
        که در ان فصل درو دیر می شد
        در خواهش یک سهره قناری
        ساکن ان گندم زار

        و شعاع برش یک داس تبصره می خورد
        به درخواست یک کرم شب تاب

        رویش هرز علف جایز بود
        و مترسک سهم کلاغها را به عدالت تقسیم می کرد



        یک نفر مثل خودم
        بست دری را

        رو به یک باغ که در آن

        اذن درخت لازم بود
        در چیدن آخرین میوه سال

        و کال ها همیشه صاحب یک رایی
        به آمدن پاییز
        به برپایی یک جشن بلوغ

        یک نفر مثل خودم
        بست دری را
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        8