دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
|
هوای آشیانه سخت سرده
دلم پرریش دلم اندوه ودرده
به قربان صفای آنکه مرده
ببین رویم خزانی گشته .زرده
چقدردنیا حقیره پشت نرده
شب طولانیم غبارین غم زگرده
مصاف وجنگ من با فقرومرگ خود یک نبرده
اجل دانی چراشیرین نگارگیسوکمنده
اجل سنگ صبورانیس دردمنده
دراین وادی
کسی گرروزوشب سگ دوزند مانند برده
وگریکدم نشست زهستی ساقط وتنها وطرده
سخن راگوچیست
سخن حیای غصه ی پیرنداره
کنایه خنده ی شیخ کباره
بین چکاره
مرااندوه شاید بارتحمل
ولیکن نیش نامردان نشاید
بکن چاره
نفس خواهی کشیدن سکه باید
وگرخواهی رهایی رخت بستن
خاک گور راکیمیایی
چگونه می توان گفتن سخن ازین زندان پردندان
پرده آید درمیان.....
باآرزوی موفقیت برای تمای سروران گرامی به استحضار می رساند حقیر چند روزی مسافر بهشت علویم حلالم کنید.نایب زیاره همگی خواهم بود
بااحترام بهاءالدین داودپور(بامداد)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.