جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر منصور یال وردی ( منصور)
آخرین اشعار ناب منصور یال وردی ( منصور)
|
باز لب پنجره باز است و شب
شعر شد و قافیه ساز است و لب
تشنه یک غنچه ناز است وتب
قوری و چایی و دوتا استکان
زمزمه بوی خوش مولیان
جرعه ای از آن می ناب بنان
کوک ستار و هوس ذوالفنون
جام شراب و تب عشق و جنون
مزه مستی رطب کازرون
زخمه آزادی گیتار ها
پیک به هم خورده دیوار ها
بزم غزل خوانی خودکار ها
ساکتی ای دلبر محبوب من ؟
آمده ای در شب آشوب من
حرف بزن واژه بچین خوب من
دور نشو از بغلم دور تر
بوسه بده از مِی ام انگور تر
اخم نکن این گره را کور تر
شاعرهٔ آذر بی تاب من
خنده بزن بر شب مهتاب من
تا برود از سر من خواب من
حلقه دستت به وجودم بزن
بازدمی تازه زنم دم بزن
باده ز لبهام دمادم بزن
ناز کن و آینه را هیز کن
خنجر این معرکه را تیز کن
غرق به خونم دل تبریز کن
رابطه را تنگ تر از پیش کن
شاه دلم را به رخت کیش کن
فاش کن این عشق و جهانیش کن
عاشق لبهات شدم لعنتی
کشته شدم مات شدم لعنتی
از چه مجازات شدم لعنتی ؟
میگذرد این شب ِ بیداری ام
در هوس بوسه تکراری ام
تا بزند رعشه به هشیاری ام
روز شده شب گذر از ماه کرد
قصه این حادثه کوتاه کرد
آه که تا صبح دلم آه کرد
کاسه ته مانده سیگار ها
ختم هوس بازی دیوار ها
نغمه چَه چَه زدن سار ها
تا سحر این پنجره بیدار بود
شاهد آن لحظه تب دار بود
حیف ز منصور که بر دار بود
#منصور_یال_وردی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.