دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
آخرین اشعار ناب بهاءالدین داودپور تخلص بامداد
|
بامدادتابستان بود
خورشیدعالم افروزباردیگربرتخت سپهرجلوس کرد
تاج شاهی برگذاشت وهمچون گذشته
سخاوتمندانه زمین تاریک راروشن کرد
وازسرلطف ومهربانی سکه های طلابرسرش فرومی ریخت
به هرجاکه بنگری نقش طلاکوبی خورشید دراوهویداست
شکوه گندمزار
سرودمرغ سار
وهیاهو ی دهقانان برسر بار
دیدنیست
هوای تابستانی اگرچه گرم وسنگین است
به لطف آفتابش زمین طلایی وزرینه پوش است
وگندمزار باحیا وتعظم کنان به فکرمردمان است
مردمان نمک نشناس وناسپاس
....خزید ه مار درشنزار
نوای قریچ قریچ تیغ ها قامت نازک سنبلان رادسته دسته درهم شکست
طلاها به یغما رفتند وزمین عریان رازریشه آتش زدند
خاک برسرش ریختند وبی پروارفتند
به امیداینکه فردا فرجی در کارباشد
به یادگندمزاربه نای یک نیزار
بدا به این دل پرزار
گل که پژمرد به چه کارآید خار
بهاءالدین داودپور
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.