چهارشنبه ۲۸ آذر
ابهام شعری از احمد بیرانوند
از دفتر دلواژه نوع شعر
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۹ تير ۱۳۹۰ ۰۹:۴۰ شماره ثبت ۴۱۱۱
بازدید : ۱۲۶۹ | نظرات : ۱۷
|
آخرین اشعار ناب احمد بیرانوند
|
در جشن رها شدن انبوه سکه ها گریه برای قلک سفالی شکسته بود
در شعرها فقط از پنجره گفته می شود این اعتراض همیشگی درهای بسته بود
شاید پرنده هم نمیتواست درک کند احساس بادبادکی ، که نخش گسسته بود
این عقربه ها ی بی هدف، مدام می چرخند سرگیجه ، نصیب مداری بدون هسته بود
گم می شود جغرافیای مسیر و بعد از آن در ساحلی غریب ، کشتی به گل نشسته بود
کابوس عنکبوتی سیاه همیشگی است پروانه ای که به یکباره از دام رسته بود
ضرب المثل که همیشه صادق نمیشود یک بار هم سوغاتی چاقو، سهم دسته بود
جایی میان دفتر غربت نوشته است مردی دوباره از اسم جاده خسته بود
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.