يکشنبه ۲ دی
غول چراغ جادو شعری از مریم شجاعی(بشارت )
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۶ مهر ۱۳۹۴ ۲۲:۵۳ شماره ثبت ۴۰۹۲۴
بازدید : ۱۷۷۷ | نظرات : ۷۶
|
دفاتر شعر مریم شجاعی(بشارت )
آخرین اشعار ناب مریم شجاعی(بشارت )
|
گم می کند خودش را در پیچ و تاب گیسو.
گاهی اسیر چشم است گاهی اسیر ابرو .
وجه شبه ندارد در هیچ نقطه باتو
من مانده ام چگونه مامی پریم بااو
مثل چُغا عریض است.سهل الوصول و کوتاه
تو مثل اشترانکوه . گرینی و دالاهو .
تک ناله ای ضعیف است از دردهای شخصی
گم می شود صدایش در این همه هیاهو .
در روز روی خورشید یک پرده سیاه است
یک ظلمت مداوم .یک شهر بی تکا پو .
تا قطره های اخر. نوشیده از رگ فقر
صدافرین به گرگ و شیروپلنگ و زالو
یک حنجره« نرون »بود در سازهای زشتش
ان عاشق قناری . این قاتل پرستو .
ریحان به دست میرفت تا اخرین خیابان
روزی که در دهانش ماسیده بود «یاهو»
امد به خانه برداشت .هرچیز را دلش خواست.
بایک چراغ و جارو . غول چراغ جادو .
___________________________
بهمن 91-
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.