يکشنبه ۲۷ آبان
زِوار دَر رفته شعری از ش سپیده ی صبح
از دفتر حرف های خیس نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۴ ۰۱:۰۲ شماره ثبت ۴۰۵۲۹
بازدید : ۵۲۳ | نظرات : ۵۴
|
آخرین اشعار ناب ش سپیده ی صبح
|
۱) دلم گرفته || چه بی قرارم || طاقت ندارم|| افسوس ها رو از خوبی زیاد || تا جون خریدارم|| نمی ره از یادم || اون لحظه های بد || چه حرفها که نزد || چه اشک هایی که ریخت|| میدونم که یه روز اشک تو در میاد|| یک اشک واقعی|| نه از روی ریات|| این روز یادت میاد || و نه به دست من|| به دست روزگار|| یکی مثل خودت || این قلب شیشه ای دیگه شکسته شد || حتی اگه خنده بشینه روی لب || دیگه نداره فایده || این قلب شده خسته || دیگه مهم نیست || خدا خودش بهتر راهو بلد هست || من سپردم دستش || تا اخرش هست || *ترانک * ،،،،،،،،،،،،،،،،،،، ۲) حالم خوب است خوبِ خوب || ببین اهنگ مورد علاقه ام را گوش میدهم || لبخند میزنم و ساکتم || فقط عرق سرد روی پیشانی ام نشسته || بدنم داغِ داغ است || بغض در گلو رژه میرود || و اشک پشت پلک ها ، و هی قورتش میدهم و هی بیشتر داغ میکنم || بغض تمام نای مرا گرفته || تمام صورتم سنگین است || چقدر عمیق نفس میکشم|| *سپید*
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.