سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 4 اسفند 1403
    24 شعبان 1446
      Saturday 22 Feb 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

        شنبه ۴ اسفند

        دو بداهه

        شعری از

        مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)

        از دفتر دفتر دوم نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۱ شهريور ۱۳۹۴ ۰۱:۱۳ شماره ثبت ۴۰۴۹۶
          بازدید : ۳۶۰   |    نظرات : ۴۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
        آخرین اشعار ناب مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)

        دروغ گفتم...
        دروغی بس خاموش 
        به نام وجدان اقرار میکنم 
        من از آدمیت دست شسته ام 
        کارم به جایی رسیده که بر خود ، هم دروغ میگویم 
        خودِ خودم بر خودم میخندد
        به نام بیداری اقرار میکنم
        اعتراف میکنم که خودم را در پی شیطنت های هرروزه ام در کوچه های نامردی جا گذاشتم 
        تا گرگهای زمانه به تبانی دیروزم تکه تکه اش کنند 
        من آدمیت را قی کرده ام 
        آن زمانیکه قابیل هابیل را روی دوشش در تنهایی اش یدک میکشید 
        کلاغ وجدانش راه بر او گشود به رسم معرفت 
        ومن ...
        چه کم دارم از قابیل داستان فرزندان آدم 
        که من هم از همان نسلم ، کمی دورتر 
        وای که به آشوب نسل کشی من پیشتازم
        بر روی دوشم سنگینی را احساس نمیکنم چرا؟
        اقرار میکنم به تجاوز بر عنفِ دل خویش 
        من ستم بر تمامی اعضای روحم خودم رهبرم 
        چقدر دردناک است به صلیب کشیدن فکرم 
        به حکم ارتداد 
        به آیین لجاجت و کج اندیشی 
        خنده دار نیست؟
        خودم میدانم و باز ...
        بهشتیم یا جهنمی؟
        میدانم من به حکم این اقرار در کلیسای زمانه 
        با غسل تعمید فرشتگان زیباروی فراری از درگاه ابدیت 
        در محضر ابلیس وجودم 
        پاک شدم وبهشتی
        اما....
        من هنوزم دستهای آلوده خویش را میبینم 
        میترسم 
        میترسم از روزی که به دار مجازات قیامت آویخته می شوم 
        به حکم استثمار خودم 
        در بطن زندگی 
        شاکی خودِ خودم 
        حکم 
        جهنم زندگی در هبوط به روی زمین 
        با حوای عمرم
        .......................................................................
        در سوگ کهنگی
        لباسی نو خریده ام
        شاید به امید
        به نوای عاشقانه لالایی مادرانه
        به سوار سپید پوش رقص و پایکوبی
        دلبسته شوم
        اگر این عجوزه پیر بگذارد
        گمانم را در سرم میخواند
        به چشمهای بی فروغ آفتاب ندیده ام بنگرد
        وای که هنوزم در کوره راه تردید لنگ لنگان قدم برمیدارم
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2