يکشنبه ۴ آذر
|
دفاتر شعر علیرضا کاشی پور محمدی
آخرین اشعار ناب علیرضا کاشی پور محمدی
|
یک نفر پرسه می زند در من
یک نفر که شبیه من هم نیست
هست مثل غریبه ها انگار
یا اگر آشناست یادم نیست
گاه مثل جرقه ای در ذهن
باورم را نشانه می گیرد
گه گداری تکیده و خاموش
هستی ام را بهانه می گیرد
می چکد مثل قطره ی اشکی
روی احساس های خشکیده
تا بلرزاند این تماشا را
که به حجم نگاه ماسیده
می خزد مثل کرم ابریشم
روی برگ ترانه های دلم
نیست اما خبر ز پروانه
هر چه گشته امید ، لای دلم
می برد گاه آرزویم را
تا بلندای ابرهای سفید
تا به آن جا که دست توفان هم
نرسیده به کاسه ی خورشید
گاه اما تمام حسرت را
می چکاند به تنگی نفسم
بی پر و بال می زند احساس
هی سرش را به میله ی قفسم
مثل یک کودک نه اهل و شرور
می زند چرخ ، دور اندیشه
سنگ های شکست در مشتش
من و این حس ِنازک ِشیشه
گاه گاهی شبیه پنجره ها
می شود باز روی لبخندم
و مرا می برد کنار خدا
می دهد با فرشته پیوندم
من نمی دانم این که می بینم
یا که حس می کنم حضورش را
از سرم دست بر نمی دارد
یا چرا گم نکرده گورش را
یا چرا تا ابد نمی ماند
در نگاه و شعور و باور من
مانده ام گیج و مات و می دانم
یک نفر پرسه می زند در من
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.