دوشنبه ۵ آذر
تجسم کن شعری از حامد خنجری عیدنک
از دفتر هذیان نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۸ شهريور ۱۳۹۴ ۰۶:۰۳ شماره ثبت ۴۰۱۳۶
بازدید : ۷۰۸ | نظرات : ۲۳
|
دفاتر شعر حامد خنجری عیدنک
آخرین اشعار ناب حامد خنجری عیدنک
|
تجسم کن تو مَردی را، که هر شب بی تو می میرد
تجسم کن که با یادت، گلویش بغض می گیرد
تجسم کن که کوری بی عصا باشد... خیابانی....
زنی از مرد سیلی خورد و شب، اشکایِ پنهانی
تجسم کن نیازت را درونِ فقر و بی پولی
تجسم کن اهورا را میانِ محفلِ غولی
مثالِ جغدِ غمگینی ... عبوسی ... کنجِ ویرانه
مثالِ نیچه ی قرنی، میانِ دیو و دیوانه
تصور کن سُپوری را، که در گرمایِ تابستان ... .
تصور کن که انسانی، میانِ جمعی از حیوان
تجسم کن درختی را به زیرِ برف و کولاکی ....
تجسم کن پلنگی را که افتاده در حکاکی
... و تبریزی... قزلباش و ... نمادِ هر دمی آزار
تصور کن که کرمانم، میانِ کینه ی قاجار
تجسم کن رضاشاهی میانِ روس و نازی ها
تجسم کن که میمونی، میانِ موزبازی ها
تجسم کن تو شیرینیِ رؤیایی که پرپر شد
تو زخمی را تصور کن که آهک خورد و بدتر شد
تصور کن که زُل زُل، زُل زدی بر پهنه ی دیوار
تصور کن که شب مستی و یک نخ مانده از سیگار
شب و هر شب که بی تو رفت، غل و زنجیرِ اوهامم
تجسم کن نمیدانم، تصور کن نمی فهمم!!!
حامد خنجری عیدنک
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.