به سر ما چه بلاها نمي آيد به درك
باز كن پنجره ها را نمي آيد به درك
گفته بودي كه بيا نغمه شادي سر كن
به من اين گونه غلطها نمي آيد به درك
بزم گردان رقيبان شده اي واي به تو
هيچ كس سمت دل ما نمي آيد به درك
چشم بيمار تو را ديدم و بيمار شدم
خال رويت به مداوا نمي ايد به درك
بعد تو سينه دلتنگ و غروب
نفسم مرگ تو بالا نمي آيد به درك
بعد من تنگ شود سينه سنگت بانو
هي بگويي كه مسيحا نمي آيد به درك
برو اي شيخ در اين ميكده غمخواري نيست
دختر مذهب ترسا نمي آيد به درك
××××××××××××××××
قسم ام را قورت دادم ...وقتي هيچ كس شبيه خودش نيست ...و عشق لذت استخواني در دهان سگ بيشتر نيست ......دندان شكن و پوچ
.... نيست .... امشب تمام حافظه دلم را فرمت ميكنم ...
بي هيچ احساسي ...
آخر بايد نو نوار شوم دارم ازدواج ميكنم ...
روم نميشه بگم راستش يكي را ديدم درسته كمي قدش كوتاهه و جثه
اش لاغر و هم اينكه اصلا حرف نميزنه .... ... اوني كه من عاشقش
شدم نه بي وفايي بلده نه خيانت نه ريا ميشناسد نه دروغ خدا را شكر
آرزو به دل نميميرم .. اسم نامزدم قبر ه آره يك قبر با صفا و كهنه
.....قراره عقدمونو عزرائيل بخونه .....و با لباس سفيد برم خونه اش ....آخه
تو فاميل ما با لباس سفيد ميرن و بالباس سفيد بيرون ميان.... بفرماييد
خرما خوش آمديد ....غسال داره مياد داماد و بيارين حموم....لالا لالاي لالا لاي
قرار است يك عقد مختصري بگيريم فعلا ....و من هفته اي بيام (ببخشيد
روم به ديوار در آغوش نامزدم دراز بكشم) ...تا انشا الله روز عروسي
كه بلاخره براي هميشه در بغل هم مست بخوانيم .... ديگه خونه قلبم و
به اجاره اين مستاجر هاي بي انصاف و ظالم نميدم ...هم ميشينن و
آخرش بي خبر وقتي همه جاي خانه را درب و داغون كردند يك شب فرار ميكنند برو كه رفتي ..... ولي قبر تا خاكستر شوم كنار من است ..نه عاشق نميشوم چون ديگه من آدم شدم ... عروس مرگ