سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        آشيانه من

        شعری از

        نگار رحيمي (سايه)

        از دفتر ديگر بايد بروم نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۴ ۰۳:۱۱ شماره ثبت ۳۹۸۵۲
          بازدید : ۳۵۷   |    نظرات : ۲۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب نگار رحيمي (سايه)

        به تو برمی گردم!
        خسته از پرواز
        در این آسمان بی اوج
        بالهای باران خورده ام
        بهانه ی تلخی است
        بر این فرود ناگهان
                   ... به سوی تو...
         
        ای آشیانه ی من!
        ای آشیانه ی متروک...
        به تو برمی گردم...
        *
        سکوت نکن
        من از سمت سکوت آمده ام
        می دانی
        خوابهای من چقدر کهنه اند
        و خاطره هایم
        پر از شهوت تکرار
        ومن باز آمده ام
        ای آشیانه ی من
        که هیچ کجا
        و در اوج هیچ آسمانی
        زمان
             تو را از من نمی گرفت
         
        سقوط می کنم
        سکوت می کنم
        من حرفهایم را خورده ام
        همه ی حرفهایم را
        همه ی دردهایم را
        من مُرده ام
        و چشمهایم را برای تو بازآورده ام
        برای تو...
        تا ببینی ام...
         
        من جا مانده ام
        از همه جا مانده ام
        تا تو ببینی ام
        و بشناسی ام...
         
        نمی شناسی ام هنوز؟!
        مرا که هیچ نگاهی...
        هیچ نگاهی...
        نگاهت را در من خاموش نکرد
        مرا که بارها...
        بارها...
        از فراز فرود آمده ام به سوی تو
        ای آشیانه ی من!
        ای آشیانه ی متروک گمنام
         
        نمی شناسی ام؟!
        مرا که تمام خوابهایم را به تعبیر آمدنت دیدم
        و آفتاب را خلاصه ی نگاه تو می دانستم
        و نفس هایم
        و تپش هایم
        و ذره ذره های وجودم
        تو را در من جاری می کرد
        *
        مرا به که بخشیده ای؟!
        مرا به که بخشیده ای ای دورترین آرزوی من؟!
        مرا...
        که فراز و فرود و بود و نبودم بهانه ی توست
        مرا که بعد تو انگار
                     روزه ی نرسیدن گرفته ام
        که گرمی آغوش هیچ کس آرامش من نیست
        برای کسی جز تو نمی شود مُرد
        چرا که عمر من
        و نگاههای من
        و دستهای من
        و خوابهای من
        مثل من
              تمام راه را به سوی تو آمده اند
        تو...
        تو که برای من
        مثل هیچ کس نبوده ای
        ای آشیانه ی من!
        *
        به تو برمی گردم
        ای آشیانه ی من
        ای آشیانه ی متروک گمنام
        به تو برمی گردم
        مرا ببین...
        مرا بشناس...
        جاری ام کن
        در نفس هایت
        در تپش هایت
        و بدان...
                من تمام راه را به سوی تو آمده ام!
        ... ای آشیانه ی من...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1