سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 28 آبان 1403
    17 جمادى الأولى 1446
      Monday 18 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۲۸ آبان

        روحِ سرگردانِ زمین

        شعری از

        پرستو پورقربان (آنه)

        از دفتر قانونِ بی وجدان نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴ ۱۴:۴۷ شماره ثبت ۳۹۷۵۷
          بازدید : ۵۶۳   |    نظرات : ۸۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب پرستو پورقربان (آنه)

        خندانکبنام خداخندانک
         
        زمین خودش را جا گذاشت و رفت ...
        نی بزن کفتر بی معشوقِ عاشق! 
        دیگرانِ شهر گم شدند، 
        نی بزن ... 
        روحِ زمین،از دورتر ها  
        خیره به جسمش، دردی پیر می زاید ! 
        تمام هرچه "خوب" را استفراغ میکند ، 
        و یک مشت جنازه بالا می آورد .....! 
        وحشی گون دور جسمش شبیخون می تازد... 
        گویی گرفتار آیینه ی گردی است 
        که صُوَرَش را غریب گون نمایان می کند... 
        هرچه می چرخد همین است و همین است ،
        وجودش هم رنگِ بی رنگی است ... 
        هرچه می جوید، 
        با خود ناآشنا تر می شود ... 
        "آدم" کجایی؟ 
        فرزندانت جهنم را به زمین آورده اند .... 
        حوا کجایی؟ 
        فرزندانت صنوبرهای جنت تبر زدند ....  
        سیب کجایی؟!!
        دلم یک لقمه ی سرخ میخواهد ، 
        که مرا تبعید کنند از بودن.....   
        من دلم برای کودکی می سوزد  
        که در وسط معرکه  
        بزرگی را نقاشی میکند ...! 
        و برای موچه ای که  
        توشه به دوش له می شود...!  
        و غریبه هایی که  
        غریبه می زایند...! 
        و لاله هایی که  
        در خون می رویند ....  
        قاصدک هایی که در  
        نسیمِ مسموم،اعدام می شوند...  
        و بیدارانی که  
        شاهد کوری گریِ بیداران اند...
        شقایق دیریست سر به زمین دارد، 
        انسان جلدها را سوت پایانی نیست اما....  
        نی بزن  
        کفتر بی معشوقِ عاشق.... 
        دلم جنونی می خواهد 
        که مرا زود بجنباند به رهایی .... 
        آه ،جوان مردِ پیر اندیش، 
        دلم یک سوز از آواز فریدون،به نجوای تو میخواهد .... 
        که دمی محبوس از آزادی شوم.... خندانک
        نی بزن ......
        هوایخانه غمگین است
        پ.ن
        به کدام قبله کنم سجده،ثوابی ببرم؟
        به که روی آرَم و فالی ببرم؟
        من سراسیمه هوایی شده ام
        چه کنم تا که شفایی ببرم؟
        .
        .
        .
        با احترام : آنــــــــــخندانکــــه...خندانک
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2