جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر رودونا کیارنگ (فاطمه توکلی)
آخرین اشعار ناب رودونا کیارنگ (فاطمه توکلی)
|
« تولد »
دلم می خواست لحظه ها به من عاشق بودند
اما زائویِ زمان ، آبستن
و به هر تهوعِ صبحگاهش
جنینِ وجودم را ، مچاله
مشمئز و درهم کشیده
از حلقومِ زردِ زندگی
از حنجرِ قناریِ کوچکِ خوشبختی
به خارج از جهانِ خود
به دوردستی بعید از حادثه
در ثانیه یِ ثابتِ عشق
در قسمتی از قسمتِ همیشه رقم نخورده ام
استفراغ می کرد ...!
نفرین به لحظه یِ تولدم
که بی گاه ...
زودتر از موعد
ـــ یحتمل دیر هنگام ـــ
من از دایه ای همیشه آبستن
مادرمرده ...
متولد شده بودم .
|