رقص عروسی
دست ، دست ، دست ، دست ، دست
تا بشود مستِ مست ؛ مستِ مست
بر جهد اندر میان ، خود بنماید عیان
تاب دهد بر میان ، خوش بنماید چه هست
موی بر افشاند او ، طاق بر ابرو زند
چشمک جادو به ما ، در وسط خیز و جست
لب بکند غنچه و ، سر بدهد تاب تاب
بوسه طلب ها شود ، در حرکاتی به چَست
سر به عقب می برد ، موی خود افشان کند
وه که بدزدد چنان ، دل ز بزرگان و پَست
*
عشوه بیارد میان ، غمزه به خود راضیان
با صنمی اینچنین ، مست شدم از الست
قافله ی دل چنان ، برده و کرده نهان
من که ندیدم دلی ، که بتوانست رست
راست چو سرو سهی ، خم که چو تیرو کمان
چرخ دهد راست را ، چپ به میانه وِل است
چون که به چپ می رسد ، جانش به لب می رسد
آنکه نظر بروی و ، دلش برفته ز دست .
خلق ، تماشاگر و ، میوه خوران در طرب
عقل فرو گشته و ، کارد بریده ست شست
پ.ن
- روز جمعه 16 مرداد عروسی دختر یکی یکدانه ام مریم است که میخواستم همه را دعوت کنم ؛ امٌا همه که درتهران نیستند وترسیدم که با فقط دعوت کردن ازبزرگان تهرانی به بی عدالتی متهم شوم . به یاد سایرعروسیها درفیلم های سینمائی قدیم ... این شعربه ذهنم رسید که همینطور خام خام ، چون رطب بم! ، رسیده امٌا دست نخورده ! ، یادداشت کردم تاشما نیزبا آن بفرمائید عروسی !
- شاید بدانم که چرا درایران کنونی به « نوعی واپسگرائیِ انحصارعملیِ شعربه شعر کهن » و سرگرم داشتنِ دانش آموزان ، دانشجویان و فرا دانشجویان به « رعایت دقیق ، وسواس آمیز ومو به موی فنون عصر حجری قافیه و عروض درحدٌی حقیقتا" افراطی » می شود؛ ومعتقدم که نه تنها این رعایت ازاکثرقریب به اتفاق دانش آموزان بالغ دبیرستانی هم بر می آید ؛ بلکه حتی آنان نیز قادر به ویرایش فنٌی- ادبی شعر های کهن ( امٌا نه بنام نقد ! ... ) می باشند . منتهی بنده ی کمترین در اینگونه عوالم نیستم . شعر هایم رابرای چاپ و انتشار دفترهای شعروکسب شهرت بنام شاعر ، ومنافع احتمالی پیآمد آنها ارائه نمی دهم ؛ حاشا و کلٌا ...به ذهنم می آیند ، به زبانم می آیند و بعد ازآن گاه به قلمم به صورتی کاملا"طبیعی ! و مطلوب شاعرشان .
پس : شما اگر خواستید می توانید برحسب سواد و سلیقه خود ( اندرتکلٌفات معمول ومتداول و تصنٌعی کردن اشعار دیگران ... ) پیشنهاد ویرایشی بدهید ؛ امٌا توقع نداشته باشید که بنده ی کمترین به عنوان شاعری با مشخصٌات خود ، همه ی نظرات شما را برطبع ومیل خود ترجیح دهم و مسلٌط کنم . اگر جائی را پسندیدم اعمال می کنم ؛ و الٌا خیر! . فنون قافیه و عروض ، که گاه شعر را از حالت طبیعی - غریزی خود خارج می کنند ، و از لطافت و ظرافت و زیبائی ذاتی خود می اندازند ، را نه علم می دانم نه قانونِ لازم الاجرا و نه به خصوص وحی منزل ! . همین !
ترجیح می دهم ، حتی الامکان ، درشادی عروسی با خوانش این غزل ، به صورتی عملی ... مشارکت فرمائید ؛ و تصاویرش را هم روی سایت شعر ناب منتشربفرمائید تابنده نیزمحظوظ شوم ...
بسیار زیبا سروده اید موفق باشید و
درپناه خدا