يکشنبه ۲۷ آبان
سیگار شعری از علی میرزایی( هیچکاک)
از دفتر کلاغ نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۳۱ تير ۱۳۹۴ ۱۱:۲۱ شماره ثبت ۳۹۰۳۴
بازدید : ۴۲۸ | نظرات : ۱۱
|
دفاتر شعر علی میرزایی( هیچکاک)
آخرین اشعار ناب علی میرزایی( هیچکاک)
|
منم آن مرد سیگاری
که هر دم میکشم سیگار و
بر پا میکنم دود و دم بسیار و
هستم سرخوش و خرسند از این کار
وَلیکن همسر و فرزند من از این عمل بیزار و
روزی نازنینم
همسر زیبا وشیرینم
همان ماه شب تارم
عزیز و مهربان یارم
مرا گفتا
عزیز دل
که موهایت شده پر ژل
بگو آخر چه میخواهی از این موجود بیحاصل
که میبینم من آن روزی روی از بابتش در گِل
بیا جان عزیزانت بکن این دود و دم را ول
مکن غفلت،مشو غافل،نرو دنبال کاری که بُوَد باطل
مزن آتش به جان و مالت ای عاقل
که من خیر تو را خواهم
در این دنیای پر آشوب
بیا حرف مرا بشنو،الا ای یاور محبوب
بدیدم حرف او حق است و
دندانش کمی لق است
زبانش شور و گاهی هم سیاه سق است
به او گفتم
شوم از جان فدایت یار
که کردی خفته را بیدار
نخواهی دید زین پس بر لبم سیگار
دو صد لعنت بر این دود و دم و این مار
شدم زین پس بسی فرزانه و هوشیار
بخندید و مرا بوسید و گفت احسنت بر تو مرد خوش رفتار
همین اساعه خواهم رفت در بازار
و می آرم برایت پسته و آجیل قُوَت دار
اگر چه قیمتش باشد برابر با طلای هیژده عیار
وَ من در دل بخندیدم بر آن گفتار و آن پندار و آن تصمیم ناهنجار و
رفتم در پس دیوار و
دستی کردم اندر جیب آن شلوار
در آوردم نخی سیگار و
کردم روشن و گشتم بسی سرحال
مثال رستم و اسفندیار و زال
وَ با خود گفتم این جمله هزارن بار
نخواهم کرد هرگز ترکت ای سیگار
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.