سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        سیگار

        شعری از

        علی میرزایی( هیچکاک)

        از دفتر کلاغ نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۳۱ تير ۱۳۹۴ ۱۱:۲۱ شماره ثبت ۳۹۰۳۴
          بازدید : ۴۱۰   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی میرزایی( هیچکاک)
        آخرین اشعار ناب علی میرزایی( هیچکاک)

        منم آن مرد سیگاری

        که هر دم میکشم سیگار و

        بر پا میکنم دود و دم بسیار و

        هستم سرخوش و خرسند از این کار

        وَلیکن همسر و فرزند من از این عمل بیزار و

        روزی نازنینم

        همسر زیبا وشیرینم

        همان ماه شب تارم

        عزیز و مهربان یارم

        مرا گفتا

        عزیز دل

        که موهایت شده پر ژل

        بگو آخر چه میخواهی از این موجود بیحاصل 

        که میبینم من آن روزی روی از بابتش در گِل

        بیا جان عزیزانت بکن این دود و دم را ول

        مکن غفلت،مشو غافل،نرو دنبال کاری که بُوَد باطل

        مزن آتش به جان و مالت ای عاقل

        که من خیر تو را خواهم

        در این دنیای پر آشوب

        بیا حرف مرا بشنو،الا ای یاور محبوب

        بدیدم حرف او حق است و

         دندانش کمی لق است

        زبانش شور و گاهی هم سیاه سق است

        به او گفتم

        شوم از جان فدایت یار

        که کردی خفته را بیدار

        نخواهی دید زین پس بر لبم سیگار

        دو صد لعنت بر این دود و دم و این مار

        شدم زین پس بسی فرزانه و هوشیار

        بخندید و مرا بوسید و گفت احسنت بر تو مرد خوش رفتار

        همین اساعه خواهم رفت در بازار

        و می آرم برایت پسته و آجیل قُوَت دار

        اگر چه قیمتش باشد برابر با طلای هیژده عیار

        وَ من در دل بخندیدم بر آن گفتار و آن پندار و آن تصمیم ناهنجار و

         رفتم در پس دیوار و

        دستی کردم اندر جیب آن شلوار

        در آوردم نخی سیگار و

        کردم روشن و گشتم بسی سرحال 

        مثال رستم و اسفندیار و زال

        وَ با خود گفتم این جمله هزارن بار

        نخواهم کرد هرگز  ترکت ای سیگار
         
         
         
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        بهاره ترابی (بهارنارنج)
        دوشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۴ ۲۲:۲۱
        خندانک خندانک
        علی حاتمیان
        يکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۴ ۱۶:۱۰
        سروده ای بس ناشیانه بود
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0