سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        صبح روستا

        شعری از

        فریدی(تنها)

        از دفتر خاطره نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۶ تير ۱۳۹۴ ۱۰:۳۳ شماره ثبت ۳۸۸۷۴
          بازدید : ۳۷۸   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فریدی(تنها)


        صبح روستا

        در یک صبحدم زلال
        آفتابی لذیذ از دریچه ی سقفِ دهی
        در دور دستهای کودکی و تولد احساسم،
        ذرات بی قراری را از بالای تنوری چوب سوز
        برای پیوستن به خویش به رقص در آورده بود
        صدای آتش چوب و آهنگ جوشیدن آب
        و گاه بوی دلاویز شیر
        فضای اتاقکی کاهگلی را 
        خاطره می بافت
        گربه ای در کنار من نیم خواب 
        با صدای نوسان این مجموعه 
        گاه گاهی چشم می گشود و حس زیبای آتش و آب را
        متذکر می شد
        صدای گوسفندان برای پیوستن به زندگی سبز بهار
        و چوپانِ پر از طبیعت،
        برای کوک کردن صدای همراهانش
        آهنگ یادمان می نواخت
        و دود آبی رنگ قابل تنفسی
        در امتداد مرزهای کوچک این اتاق
        به رقصی آرام و بی دغدغه،
        اَشکالی از جنس لطافت
        مزه ای از جنس طراوت
        و شوقی از جنس ظرافت
        می آفرید
        برخواستم تا در تار و پود این آفرینش زیبا
        بر فراز مجموعه ی احساس
        ریه های خود را از فضای روستا پر کنم
        از هر دریچه ای دودی ، آهنگی
        و حس های نافذی
        به پرواز در آمده بودند
        تا در فرا سو با پیوستن به هم
        همه ی فصلهای ارتباط با ذهن خالی را
        مجسم کنند
        که هر ناظری با تمام وجود در سوختن چوب
        جوشیدن آب و چرت زدن گربه
        و بوی دلاویز خاطره
        بسوزد، بجوشد و چرت بزند...
        ....و اینگونه بود که سلولهای احساس
        وارتباط با "بودن"
        در تمامی وجود من کاشته شد
        تا براحتی بگویم
        بخندم
        بگریم
        و دوست داشتن را با تمام زندگی
        فریاد بزنم.

        خلیل فریدی
        27/9/93 
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5