سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        خداوندا

        شعری از

        مهدیه محمودی

        از دفتر تنهايي نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۴ تير ۱۳۹۰ ۱۴:۰۳ شماره ثبت ۳۸۰۷
          بازدید : ۸۲۵   |    نظرات : ۱۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدیه محمودی

        خداوندا!

        تو گويي نيست بين بندگانت فرقي

        چرا، ديدم؟

        ديده ام طفلكي در خيابان مي فروشد گل

        دستان كوچكش اما، آيه هاي الهي را طلب دارد

        برق چشمانش مي رود سوي آن كودك

        كه آغوش پدر، بوسه هاي مادرش را ارمغان دارد

        ديده ام!

        پدري شرمسار مي رود سوي خانه

        توي فكر است!

        جاي لبخند كودكان منتظر، دست خالي هديه دارد

        پدري ديگر غافل از فرزندان

        آغوش گرمش را دريغ نموده از آنان

         جاي نوازش هاي بي منت

        بوسه هاي پر رحمت،مال دنيا را طلب دارد  

        ديده ام!

        ديده ام مادري از غم سير كردن كودكش خواب ندارد

        از بس يخ حوض شكسته

        رخت مردم شسته

        دستانش پينه بسته

        سوي دگر اما

        نام اوست مادر

        برده از ياد كودكان را

        داده بر باد عشقشان را

        او نداند چيست مهر مادري

        او نداند چيست شوق همسري

        خداوندا!

        ديده ام

        دختري از نداري

        مي كند وصلت با همسن پدر

        پسري رها كرده تحصيل را

        مي كند كار با شانه هاي كوچكش

        او ندارد سني

        مرد كوچك ما اما، قلب بزرگي دارد

        خداوندا!

        همه را ديده ام

        بازگويي نيست بين بندگانت فرقي؟

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۳ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        مهدیه محمودی

        ،

        مهدی یوسفی نژاد (لولی وش)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6