سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 دی 1403
    26 جمادى الثانية 1446
      Thursday 26 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۶ دی

        ستاره

        شعری از

        مهدیه محمودی

        از دفتر تنهايي نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۳ تير ۱۳۹۰ ۰۲:۲۹ شماره ثبت ۳۷۸۰
          بازدید : ۱۲۰۴   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدیه محمودی

        اي ستاره!

        ياد داري آن شب را؟

        من بودم و تو و تنهايي

        با يك دل سير شكوايي

        من بودم و آن قلب شكسته

        كز غصه يار تنها نشسته

        تورا آن شب ديدم لب دريا

        تو بودي و من و ماه تنها

        گفتم به تو اي ستاره من

        بشنو غم دل، آة حسرت من

        دوستان راست گفتند؟ مي پرسم از تو

        باز آنها گفتند؟ مي جويم از تو

        تو ديدي يار با من جفا كرد؟

        مرا با ديگري بفروخت، چه ها كرد؟

        تو ديدي ظلم او شد شامل من؟

        خيانت ديدم و شد حاصل من؟

        تو بودي آن زمان شرم و حيا رفت؟

        صداقت رفت، وجدان رفت، وفا رفت؟

        نة! دروغ گفتن آن گرگهاي پوشيده لباس ميش

        آن دغل بازان مرا رها كرده به حال خويش  

        دانستم! آنها همه بود مكر و حيله

        آن دم زدند دور خود پيله

        حال كه ديدند رسوا شده اند

        به ظاهر دوست، شيدا شده اند

        شناختم دوستان را مي دانم، هر چند دير

        ملامت مي كنم خود را مي دانم، شده است دير

        قلب يارم از آينه، مهربان است

        يار من بي همتا، عشقش جاودان است

        هرگز نكند او مرا خار

        هرگز نبرد زان مرا ياد

        اي ستاره!

        آن شب صدايم را شنيدي

        اشكهايم را تو ديدي

        پس حبس كن در سينه ات رازهايم

        قفل كن زبانت از حرفهايم

        اي تنهاترين محرم اسرار

        زيباترين همدم و يار

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۳ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        مهدیه محمودی

        ،

        میثم الهی خواه(قاصدک باران)

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2