جمعه ۲ آذر
درد لب و دل یکی ست شعری از روحیا لرستانی
از دفتر شیدایی نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۴ ۱۶:۰۳ شماره ثبت ۳۷۴۶۴
بازدید : ۵۳۴ | نظرات : ۷۰
|
آخرین اشعار ناب روحیا لرستانی
|
شاید به جگر درد غمی داشته باشد
هر کس به لبش دود و دمی داشته باشد
باید که بفهمد اثر " زلزله ها" را
در سینه ی خود هر که " بمی" داشته باشد
محکوم به لرزیدن دیدار نسیم است
بیدی که چو من صبر کمی داشته باشد
تاریخ گواهی به " فروپاشی" "گیسوست"
گر "سلسله " با خود ستمی داشته باشد
معنای " ترک های " دلش " خندق" جنگ است
آن کس به سپاهش " عجمی " داشته باشد
گیسوی " طلا " رنگ شما سهم "گدا " نیست
خوشبخت هر آن کس " گرمی " داشته باشد
باید که کنار تو بمیرد که بمیرد...
شیخی که به عهدت قسمی داشته باشد
@@@@@@@@@@@@@@@@@@@
، آخر افسانه عشق...
پیری ام در چهره ی آیینه را باور نکن
حرف های هر کس بیگانه را باور نکن
شانه ام در زیر گیسوی تو می لرزد ولی
من جوانم...... لرزش این شانه را باور نکن
گاه "پروانه" به دنبال " گلی" در گردش است
"شمع" من ....پس گردش "پروانه" را باور نکن
شرح گیسویت شنو از پنجه ی دستان من
پنجه ی خشکیده ی این شانه را باور نکن
در " سفرها ی " " پرستو " " بازها " در مقصدند
انتظار دوست در " پایانه " را باور نکن
کودکم با قصه ی مادر بخواب اما......گلم
جان مادر آخر افسانه را ........ باور نکن
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.