سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        من از شعار به شعور خواهم رسید ( صفحه یازدهم )

        شعری از

        باقر رمزی ( باصر )

        از دفتر به جهنم سرد خوش آمدید نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۸ خرداد ۱۳۹۴ ۲۱:۳۱ شماره ثبت ۳۷۳۸۲
          بازدید : ۳۲۹   |    نظرات : ۲۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        من از شعار به شعور خواهم رسید
         
        ( صفحه یازدهم )
         
        زندگى آلوده دل مردگي ست
        مردگى سرلوحه‏ ى هر زندگي ست

         
         
        تا به زنا خانه رسد دخترى
        زاهد و عابد شده ‏اند مشترى

         
        نتیجه تصویری برای زاهد
        عابد و بتخانه و مخمور و مى
        بربط و تنبور و دف و عود و نى

         
         
        هر دو خروج از ره عرفان شدند
        خرقه برون كرده و عريان شدند

         
         
        در غم هجران سفر كرده ايم
        گريه به چشمان بصر كرده‏ ايم

         
         
        ماه تو همچون مه و مهر آمدست
        ماه من از راه سپهر آمدست

         
         
        اين بود انصاف تو اى نارفيق؟
        بر دل ما آب و تو خود مى رقيق؟

         
         
        ديگر از اين راه بدر مى‏ روم
        بر ره بيگانه سفر مى ‏روم

         
         
        تا برسم بر سر بامى عظيم
        سجده كنم مسلك و حب رجيم

         
        نتیجه تصویری برای رجیم
        حج نروم گرچه كه واجب بود
        حج من آن كعبه غايب بود

         
         
        حج من آن است كه درون بنگرم
        بر دل بى ‏دانه و خون بنگرم

         
         
        حج مى كنيد همسفران خاك را
        خشت و گل و دولت افلاك را

         
         
        مى ز كدامين قسم آورده‏ اى
        اين نبود مى كه سم آورده ‏اى

         
         
        مى زده از ميكده غافل بود
        پرده ‏ى ميخانه ‏اى حائل بود

         
         
        پرده برانداز و بگو راز چيست؟
        راز گرانمايه‏ ى غمّاز چيست؟

         
         
        صورت ما را تو برانگيختى
        سيرت خود را ز چه انگيختى

         
         
        هر چه برانگيزى همين است و بس
        سيرت و صورت شده چون خار و خس

         
         
        خار و خس از سيرت شيطان بود
        اين نفس از دولت يزدان بود

         
         
        پيش تو جانا نزم لاف خويش
        تا كه بسنجى تو به انصاف خويش

         
         
        يا كه من از راه رحم كافرم
        يا كه دل آتش شد و خاكسترم
         
        نتیجه تصویری برای دل و آتش
         
        باقر رمزی باصر
         
         
        ادامه دارد . . .
        ۸
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0