سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        همبازی

        شعری از

        ایمان فخار

        از دفتر کلاس ا.ول نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۰ تير ۱۳۹۰ ۱۴:۲۵ شماره ثبت ۳۷۳۵
          بازدید : ۱۲۴۰   |    نظرات : ۲۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ایمان فخار

        قبل از هرچیز تشکر وعذرخواهی 
        برای اینکه طبق معمول نوشته های من را مورد لطف بی کران خود قرار می دهید از من کاری ساخته نیست جز سر فرود آوردن و عرض سپاس
         متاسفانه چند روزی را مسافرم و امکان دسترسی به نت ندارم و این پست ها با عنایت و مساعدت مدیران سایت اللخصوص جناب زرین قلم ارسال می گردد 
        ضمن قدر دانی ویژه از این بزرگوار از تمامی عزیزاند پوزش می خواهم اگر پیامهای پر مهرشان بی پاسخ مانده و برای خود متاسفم که نمی توانم خواننده اشعار زیبای عزیزان باشم و نام حقیر در زیر آثار گرانبهایتان یادگار نمی شود 
        امیدوارم بزودی زود فرصت دست بوسی و کار آموزی مجدد برای این شاگرد تنبل فراهم شود 
        یا حق
        همبازی
         همبازی که ای ، زیبای بی وفا؟
        امشب قمار تو پهن است در کجا؟
        تا کی تو قایم و من چشم پشت در؟
        چند بار بشمرم هشتصدهزار تا؟
        تا کی بسوزم از بازی گرفتنت؟
        تا کی نظر کنم عمری که رفت را؟
        من چشم نهادم و نوبت به تو رسید
        تو چشم مگذار و بر دیدنم بیا
        چشمی اگر شود بر من نظر کنی
        یک لحظه کافی است تا قافیه ی ما
        عمری گذاشتم یک لحظه جویمت
        تا بر تو جان دهم آرام و بی صدا
        بازی تمام شد دیدی نیامدی! 
        در انتظار تو مردند لحظه ها
        فریاد می کشم از درد دوریت
        پس کی کُشد مرا این درد بی دوا
        یادم نمی کنی، اینکه قبول نیست
        من بی تو زنده ام? جر می زنی چرا؟!

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۲ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        محمد رسول باوندپور

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5