سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 5 اسفند 1403
  • روز بزرگداشت خواجه نصيرالدين طوسي - روز مهندسي
25 شعبان 1446
    Sunday 23 Feb 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

      يکشنبه ۵ اسفند

      کوچه ی تنهایی

      شعری از

      کیوان رادفر

      از دفتر دل نوشته ها نوع شعر چهار پاره

      ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۲۲:۰۷ شماره ثبت ۳۶۸۵۹
        بازدید : ۳۸۶   |    نظرات : ۱۳

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر کیوان رادفر

      کوچه ی تنهایی
      دیشب چه هوایی بود ، در کوچه ی تنهایی
      آمد خبری در باد ، امروز تو می آیی
       
      از همهمه و خنده ، از شوق فزاینده
      هم کوچه ی ما پر شد ، هم کوچه ی بالایی
      ............................................
      این کوچه ی بی رونق ، دیشب پر مهمان بود
      پیراهن  هر مهمان ، خیس از نم باران بود
       
      مهتاب نبود اما ، از برق امید اینجا
      چشم تر مهمان ها ، از دور نمایان بود
      ...........................................
      از خاطره ها پر شد ، هر کوشه ی این کوچه
      از شیشه شکستن ها ، تا کندن آلوچه
       
      "وقتی سخن از ابرو ، بالای دو چشمش بود
      خندیدی و پرسیدی ، ایراد به ابرو چه ؟ "
      ..........................................
      یک روز در این کوچه ، همبازی من بودی
      فالوده ی شیرین شیرازی من بودی
       
      هم همسفری در خواب ، هم صبح به بیداری
      در جمع سخن های ، آغازی من بودی
      ..........................................
      بازیگر قهاری ، پیدا شد و خوابت کرد
      با خنده فریبت داد ، با حیله مجابت کرد
       
      با قصه و افسانه ، صد قصر دروغین ساخت
      از آب گریزان و ، مجذوب سرابت کرد
      ...........................................
      آن روز درونت گرم ، از آتش رفتن بود
      هر چیز که می گفتیم ، مانند نگفتن بود
       
      ما شاهد گلبرگی ، بودیم که می پژمرد
      درچشم تو اما عشق ، در حال شکفتن بود
      ...........................................
      رفتی و نفهمیدی ، پابند تو من بودم
      دیوانه ی چشمان و ، لبخند تو من بودم
       
      دل باختی و رفتی ، دلباخته ات ماندم
      تو ، عاشق اگر بودی ، صد چند تو من بودم
      ..............................................
      هر چیز که نشنیدی ، رفتی و خودت دیدی
      چون جای سوال از ما ، از تجربه پرسیدی
       
      هر خار که می کندی ، از دست پشیمانی
      آنجا گلی از ما را ، در خاطره می چیدی
      .................................................
      امروز که می آیی ، آن لحظه چه روحانی است
      هم کوچه چراغانی ، هم کوچ پریشانی است
       
      دل آمدنت را هم ، در صحنه ی شک می دید
      در معرکه ی تردید ، این پرده ی پایانی است
       
       
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      5