سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        دیر کرد سحر

        شعری از

        احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        از دفتر دلسروده ها نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ ۲۱:۳۴ شماره ثبت ۳۶۵۸۳
          بازدید : ۲۶۶   |    نظرات : ۲۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر احمد رشیدی مقدم (گمنام)

        دیر کرد سحر
        سبب زچیست که امشب سحر نمی آید
        چـرا زیـار سفر کـرده ام خبر نمی آیـد
         
        دلــم زدرد فـراقش همیشه میسوزد
        مگر زسوختن دل شعله بر نمی آید
         
        صبا ببر تو ز من نزد یـار پیغامـی
        مرا یقین به وصل وجودش دگر نمی آید
         
        غم فراق یار چو سیل است بردل من
        که سیل رنجش دوری دگر بسر نمی آید
         
        طریق عشق بگو یند ره خطرناک است
        به راه عشق روانیم چـرا خـطر نمی آید
         
        به سوخت این دل من ؛ چـرا ندانستم
        به وقت سوختن دل آه از جگر نمی آید
         
        جفای دهـر و ؛ غم هجر هر دو جانسوزند
        درخت عشق من ای باغبان ثمر نمی آید
         
        به بحر عشق خویش فکندم ندانستم
        صدف شکستم و ؛ لیکن مرا گهر نمی آید
         
        شبی که بدر تمام است ، گذشته از نیمه
        به شرق چشم همی دوخته ام قمر نمی آید
         
        به زخـم عشق دل بنهاد ه ام نمیدانی
        به قدر زخم عمیق است به نیشتر نمی آید
         
        نصیحتم مکن ای ناصح نصیحت گو
        دلم به سختی خارا شده اثر نمی آید
         
        فدای دست تو ای مطربا بزن سازی
        به غیر ساز تو غم از دلم بدر نمی آید
         
        شکایتی زعشق به دل دادم و ؛ گفتا
        به درد عاشق مسکین داد گر نمی آید
         
        یکی بگفت که گمنام شاعری هنر است
        دریغ آنکه مـرا بیش از این هنر نمی آید
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1