دوشنبه ۵ آذر
|
دفاتر شعر مرتضی درویشی ( اشکان)
آخرین اشعار ناب مرتضی درویشی ( اشکان)
|
دل تو می گیرد !
هیچ می دانستی ...
تو اگر اخم کنی
دل من می شکند
اشکهایت همه مرواریدند
تو اگر گریه کنی
از زمان شکوه کنی
و به گوشم برسد
هیچ می دانستی
دل من چون گسل است
و به اشکت حساس
آه دامان گیرش
همه ی اهل زمین را به خطر اندازد
و همین دلشوره
با کمی دلهره های دل تنگت کافی ست
همه ی اهل زمین را به عزا می گیرم...
اشکها می ریزند
تو کمی دلتنگی
باعث این غم و اندوه تو هرکس باشد
من هم او را ...
همه ی آنچه که او را ماند
به فنا خواهم داد
وای آن لحظه که غمگین باشی
شده از من حتی
هیچ تضمینی نیست
که ببینید فردا
چشم های دل من باز شود
به هوای دل تو حساسم
و هوایش ابریست
همه ی اهل زمین
کیست آن کس که دل عشق مرا می شکند
چه بگویید ، چه نگویید تنها
کیستی پی ببرم
چه بدانی ، چه ندانی آن دم
لحظه ی مردن تو نزدیک است
و دعا کن
که شفاعت کندت
و دلش رحم آید
و بخندد شاید
باشد آن لحظه که از جرم تو من در گذرم
به هوای دل او حساسم.
مرتضی ( اشکان ) درویشی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.