<< ساعت شنی >>
سیاتیکــــ ... تاک تیک تاک
... بومبـــــــــــــ ...
شتک شنی شدم
کش تنبــــــــان کمر باریک ساعتم را
بیست و سی شنبه ترین دیشب
به شش ، شش ، شش بند سیاه ازجادررفت ...
جو سی یا سی ... بیست
کاه و ارزن و به احتمال
یونجه !
آغا بگو هر چه دل تنگت لغت زد!
بر بخت بد بد بخت مر ...« دم خروس پیداست!»
بیست سی سی سیانور ...
چه یاسی ؟!
بمب ساعتی
هفت ، پنج، سه، یک ...
بـــووومبــــــــــــ ...
نور سیاه
از تنفر ساعت ها
سر رفت ...