از دیر باز
از دورترها بگویم
تنهایی زمین را
قطره های نور
پیدایش عرش بزرگ
انتزاع حضور
کشمکش شیطان وآدم
زمین آدمیان را بلعید
زمین انجیری بزرگی است
که هم رشد می کند
وهم می پوکاند
دنیارا هم می بلعد
چه جنگهایی که نشد وچه تجاوزهایی که برمردم خاموش روا نشد؟
چه دخترانی که
زنده بگو نشدند
وچه زنانی که
و درهمهمه ی سکوت هوسهای مرگبار آلوده نشدند.
چه پادشاهان دیو سیرتی که زمین وزمان درتپش چنگالهای خونین شان به ستوه آمده بودند
حتی زمین او راهم بلعید
چه پیامبران و اولیایی که مقدس ترین ونیک سیرت ترین انسانهای روزگاربودند ودرخاک آرام گرفتند
چه زیبا صورتان ولاله رخانی که در زمین فخر ومباهات نکردند
مهرویانی که با هر عشوه ای ملتی را به تلاطم مغناطیسی وا می داشتند،
لیلی صفتانی که جهان عشق وعاشقی وفتانت؛انگشت حیرت بر دهان گرفته اند
خوش صورتانی که صنم بودند وصنم ها وچهره ها وچشم ها ولب های زیبایشان درخاک ،سبزه وانجیر شدند
چه خونهایی که ریخته نشد
چه دانشمندانی که به خاک اسیرند وکشف هیچ زاویه ای آنها را از دلتای مرگ گریز نداد....
اینک دامن های آلوده ی دنیا از آندلس تا به ایران صنم می خواهد از بهرجلای معصومیت، عشوه می باید تا به گور...
- این متن بصورت سپید نثر کارشده به سه زبان فارسی. لاتین وعربی است
حمیدرضاابراهیم زاده
13 آذر1376 قم