« مثل من »
وقـتي رفـتي ، مـثل مـن هيچكسي غـصه دار نشد
ديـگه هـيچ فـصلي بـرام ، بعد تـو چون بهار نشد
صـد تـا چـشم خـوشـگل و ، تودل برو ديدم ولي
واسـه هـيچ كـس بعد تـو ، دل ديـگه بي قرار نشد
تـو بودي زندگي شيرين و عسل بود گل من اما حالا
چي بگــم غمت اومـد ، فرصت يك ثانيه انتظار نشد
هـر كجا باشم به مـن حمله ورِ آتش غم ، بعد از شما
آخه اين چه درديه به جون مـن ، كه فرصت فرار نشد
دل مـن اسـير اون طرز نـگاه و خنده هاتون هنوز
وقتـی رفتـی به خـدا ، دل تـوی دام شکـار نشـد
توخيابون دلبرا خيلي زيادند ، توخودت خوب ميدوني
ولـي هرگـز هيچكـدوم بـراي مـن ، نگـار نشـد
تو كه شه بيت تمام شعرها و غزليـاتي برام من چه کنم
هيـچ كسـي بعد تـو واللـه، بـه دلـم سـوار نشد
مـن و ايـن بـيچاره دل ، بـد جوري عاشقت شديم
مـن هـنوز دوسـتت دارم ، هـيچي برام ديوار نشد
تـو ز مـن قـهري درخـشان ، ز چه رو؟ بي خبرم
واسـه آشتي من و تـو ، هـيچ كـسي دست بكار نشد