يکشنبه ۴ آذر
سپید کوتاه ... شعری از علی اکبر سلطانی
از دفتر دلنوشته نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۳ ۰۱:۱۰ شماره ثبت ۳۵۰۶۲
بازدید : ۵۴۰ | نظرات : ۵
|
دفاتر شعر علی اکبر سلطانی
آخرین اشعار ناب علی اکبر سلطانی
|
1)
بیت المقدسی برای دلم
و من هر بار،
برای اشغال ات
با ،انتفاضه ی چشمانت
سنگ بارن میشوم
2)
بافتم! پیله ی عاشقی را
تا پروانگی
اما چه سود!
"شمع "من نمی شوی هرگز...
3)
تو
مثل نفس راحتی
مثل یک "آخیش" گفتن
به همین سادگی!
4)
وقت دور شدن
کمی مرا ببوس
می خواهم
تمام عمر، خاطره اش را
پس انداز کنم
5)
حبس ابد!
چه لذتی دارد
وقتی که،
زندانبانش تو باشی
سلولم کجاست؟!
6)
از "تو"
شمعی روشن مانده
در "من"
که هرگز آب تخواهد شد...!
7)
چشمانت
غروب کدامین
دلواپسی ام رابارانی کرد
که لبانم تشنه ی بوسیدنش شد
و "تو"
بی آنکه بخواهی
در وجودم ریشه دواندی
و "من"
هر روز قد می کشم
8)
خیال داشتن ات
خیالم را
بی خیال میکند
کجایی؟
تا!
خیالبافی نکنم...
9)
شمرده ام
ثانیه های انتظار را
میان عقربه های نبودنت
آنقدر نیامدی
که ، از زمان افتادم
"همین"!
10)
خدایا !
امروز از همیشه دلتنگم
مهم نیست،
چقدر، چطور!
فقط کمی باران ببار
می خواهم
زیر رحمتت،
از همه ی دردها تعطیل باشم...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.