سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 28 آبان 1403
    17 جمادى الأولى 1446
      Monday 18 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۲۸ آبان

        داستان اصحاب اخدود

        شعری از

        صادق عماری

        از دفتر پند و داستان نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۳ ۱۴:۰۳ شماره ثبت ۳۴۸۰۴
          بازدید : ۶۵۶   |    نظرات : ۲۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        داستانی     شنیدنی       دارم
        باز آنرا            چو عبرتی پندار
        شاه ظالم    ،   زمان عهد قدیم
        در یمن بود   ،    او چه بد کردار
        =
        دین خود را فروخت     بی علت
        چون  به دینی دگر   طمع ورزید
        مردم خود   به آن فرا می خواند
        فرد شد   ، ناگزیر   ،       از تأیید
        =
        در طمع بود     دین خود را  نیز
        شهر دیگر          کند بدان تهدید
        دعوتی کرد             ملتی دیگر
        رد شد آن دعوتش      بلا تردید
        =
        حال او هم         به انتقام افتاد
        فکر بد کرد و      خواب بد او دید
        دشمنان را اسیر خود   می کرد
        قصد کشتن  مراسمی می چید
        =
        حفره ها   در زمین پر از آتش
        کنده او بود  ،   نامشان اخدود
        هر کسی    چون درون آن افتد
        کشته می شد  ز آتش و از دود
        =
        مردمان هم نظاره     می کردند
        عده ای چون ستمگر و بد حال
        منظری دلخراش و    بی مانند
        لیک آنان     ز دیدنش خوشحال
        =
        زنده زنده درون  شعله ی گود
        بی شمار از عدو به کشتن داد
        قوم او هم      مشوقش بودند
        او که بی غم    ز مردن افراد
        =
        خود و قومش   گناه بد کردند
        غافل از هر عقیده     یا ایمان
        تا سر انجام         از خدا آمد
        بر همه یک عذاب بی  غفران
        =
        آنچه عاید        ز پند این قصه
        عدل باشد      چو بهترین بنیاد
        با ستم کی شود حکومت کرد
        تا به کی هم بماند     آن بیداد
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2