سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 30 ارديبهشت 1403
    12 ذو القعدة 1445
      Sunday 19 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        يکشنبه ۳۰ ارديبهشت

        داستان اصحاب اخدود

        شعری از

        صادق عماری

        از دفتر پند و داستان نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۳ ۱۴:۰۳ شماره ثبت ۳۴۸۰۴
          بازدید : ۶۲۷   |    نظرات : ۲۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        داستانی     شنیدنی       دارم
        باز آنرا            چو عبرتی پندار
        شاه ظالم    ،   زمان عهد قدیم
        در یمن بود   ،    او چه بد کردار
        =
        دین خود را فروخت     بی علت
        چون  به دینی دگر   طمع ورزید
        مردم خود   به آن فرا می خواند
        فرد شد   ، ناگزیر   ،       از تأیید
        =
        در طمع بود     دین خود را  نیز
        شهر دیگر          کند بدان تهدید
        دعوتی کرد             ملتی دیگر
        رد شد آن دعوتش      بلا تردید
        =
        حال او هم         به انتقام افتاد
        فکر بد کرد و      خواب بد او دید
        دشمنان را اسیر خود   می کرد
        قصد کشتن  مراسمی می چید
        =
        حفره ها   در زمین پر از آتش
        کنده او بود  ،   نامشان اخدود
        هر کسی    چون درون آن افتد
        کشته می شد  ز آتش و از دود
        =
        مردمان هم نظاره     می کردند
        عده ای چون ستمگر و بد حال
        منظری دلخراش و    بی مانند
        لیک آنان     ز دیدنش خوشحال
        =
        زنده زنده درون  شعله ی گود
        بی شمار از عدو به کشتن داد
        قوم او هم      مشوقش بودند
        او که بی غم    ز مردن افراد
        =
        خود و قومش   گناه بد کردند
        غافل از هر عقیده     یا ایمان
        تا سر انجام         از خدا آمد
        بر همه یک عذاب بی  غفران
        =
        آنچه عاید        ز پند این قصه
        عدل باشد      چو بهترین بنیاد
        با ستم کی شود حکومت کرد
        تا به کی هم بماند     آن بیداد
         
        ۱۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0