يکشنبه ۲ دی
خواب حلزون ها شعری از محسن مهرپرور ( م مهر)
از دفتر شعرناب نوع شعر
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰ ۰۰:۳۹ شماره ثبت ۳۴۵۵
بازدید : ۹۶۳ | نظرات : ۱۴
|
دفاتر شعر محسن مهرپرور ( م مهر)
آخرین اشعار ناب محسن مهرپرور ( م مهر)
|
در رطوبت چشمهايم ساعت زنگ زد در آن حس شرجي رخوتناکی كه چرم كفشمهايم را جلا داده بود وقتي يخ صخره ها آب شد و گله ي لاكپشت ها رمید له شدم در سيل بي حوصلگي زمان
دیر کردی ؟ كجاست آن حرفها كه بايد گفته شوند ؟ مگر فاصله ي ما يك قدم بيشتر است كه پيدا نميشويم در هم
تو نشستي بر نيمكتِ تكرار کیفت را وارسی کردی چیزی نداشتی برای گفتن من يادِ ديگري افتادم خسته شدم پارك پر شد از من هاي نشسته همه با زندگي جمله ميساختند
غروب شد من ياد غروبِ ديگري افتادم كه رد حلزونی مانده بود بَر برگ سبزِ زندگي من آنجا نبودم تا ببينم چقدر طول كشيده رفتنم از برگي به برگ ديگر
كِش آمده بودم آنقدر كه ديگر قافيه براي غزل نبود کلید را زدم قانون تاریک شد يغه ي سپيدم باز شد در جیب شلوارم چند کلمه داشتم : گرم شده ؟ بله گرم شده .
خط اتو شکست آه ... نميخواهم يكباره در عريانيت باطل شوم آه... از ارتفاع ميترسم ولي وقتي در اوج توام نترس ميشوم خورشيد ميخواهي يا ماه اينجا ستاره هم هست آه ...
برگ میلرزید من لیز بودم در خلسه ی زمان معلق شدیم
ساعت زنگ زد لعنت لعنت از دهاني كه بي موقع باز شود بي محل خواندی دوباره لاکپشتی سقوط کرد
م مهر
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.