سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        حدیث بی قراری

        شعری از

        رودونا کیارنگ (فاطمه توکلی)

        از دفتر مزامیر نوع شعر افراغ اندیشه

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۳ ۰۰:۴۱ شماره ثبت ۳۴۱۵۴
          بازدید : ۶۲۶   |    نظرات : ۶۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رودونا کیارنگ (فاطمه توکلی)
        آخرین اشعار ناب رودونا کیارنگ (فاطمه توکلی)

                             « حدیث بی قراری »
         آن گرمپاره که جانش را
        به خویشناکیِ اَبَرآخته ای
        خوب اَخگرانده بود
        که دردا ...
        خونِ خود می خورد
        دریده در خُرد
        *
        مگر نه آن که خدایی در خور
        از پوکه استخوانی به گُرده گاهی گِلین
        و گداخته اش
        به تسلّایِ خاطری شریف
        خرّاطیده بود ؟!
        لخشه پاره ای دیرنده تر از خود نمی شناخت
        که در آه نال ترین
        فاصله هایِ دردآلودِه اش می گفت :
        آه ای خویشتنِ بی خویش
        نخستین دمِ رُستنِ زایجه از برِ خشکم
        خواستمت به خلود
        « به تمامیّت عشق »
        اکنون چگونه توانستم جدا خواستنِ
        گوشت از استخوانِ خویش ؟!
        که مرا با تو فاصله ای ست
        نه از جنسِ هوا
        که حوّا ، تخته استخوانی ست قریب
        از قفسِ گرمِ آن قلبِ غریبی
        که فریادِ مرا می گریخت ...
        و امکانِ بر تافتنت
        اینک
        تیغه استخوانی ست بر گلوگاهِ من
        و سلاخی ام را
        به قدرِ کفایت توانا !...
        جگرپاره گفت : مرا چون استخوانی چرک
        از لایِ زخم ...
        کشیده پیشِ سگ انداختی !
        گاه هم دستِ سگانم خواندی
        ــــ و
        گاه
        هم کاسه یِ ابلیس ... !
        هر آیینه از خود رفتی
        از خوفِ آفتی که می پنداشتی ام
        ــــ به زهد ...
        آی خلیفه جان !
        چگونه خفیفِ خشمِ خود خواستی ام و خوارِ چشمِ خود
        که خارِ چشمِ تو نبوده ام از خامیِ خیالِ خدایی ات !
        باشد که ام
        بر هیمه یِ جادوگرانم ، خاکستراندی  !
        مرا ؛ همراه !
        جز ماندنم با تودر تنی گِلین و گدازان چه بویه بود ؟!
        ای ضمیمِ غم
        ای ضمیرِ دم
        از تو چه کامه ای مرا
        جز تو را
        در خود پرستیدنم بود ؟!
        به خون سرودمت خاموش
        نه حتی به چامه ای یا چکامه ای ...
        می خواستمت ...
        می خواستمت ...
        از چه روی می کاستمت ؟!
        از اینکه می خواستمت ؟!
        ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
        اَبَر: بالا
        آخته : برافراشته ،برآورده، بیرون کشیده
        اخگر : شعله آتش ، شراره ــــــــــــــــ اخگرانده : شعله کشانده
        در خور : مناسب ، شایسته
        گرده گاه : پهلو
        تسلا : دل آسایی، خاطرنوازی، آسایش و اطمینان و خشنودی و شادکامی
        خاطر : حافظه ، یاد، دل ذهن ضمیر قلب اندیشه
        شریف : مرد بزرگ قدر ، دارای شرف و بزرگی
        خُرد : کوچک ، در اینجا منظور خرد شده شکسته و مکسور
        گداخته : ذوب شده گدازیده
        خراط :آنکه چوب تراشد ، چوب تراش
        لخشه : شعله آتش ، اخگر
        دیرنده : دیرپای ، طولانی، دوام کننده
        رستن : روییدن و بالیدن و سبزشدن ، روییدن وبرآمدن
        زایجه : لوحی مدور که مواضع سیارات و بروج دوازده گانه در آن نقش بوده که منجم برای بدست آوردن طالع از آن استفاده می کرده
        بَر : سینه ، آغوش، کنار، طرف ، جانب
        خُلود : همیشگی ، دوام، جاودان ماندن
        قریب : نزدیک
        غریب: بیگانه ، ناآشنا ، دور و ناشناخته
        برتافتن : پیچیدن ، تاب آوردن
        سلاخی : کشتار ، پوست کندن
        کفایت : بسندگی ، بس بودن
        هم کاسه : هم خوراک کنایه از شریک
        از خود رفتن : از حال رفتن ، بی هوش شدن
        خوف : ترس ، بیم
        آفت : آسیب ، بلا
        خفیف : سبک ، ضعیف ، کم ، ناچیز
        خوار: ذلیل ، زبون ، بدبخت
        خار: تیغ گل و گیاه
        هیمه : هیزم
        گدازان : ذوب شده و گداخته
        بویه : امید ، آرزو
        ضمیم : همراه ، صاحب
        ضمیر : اندرون دل ، درون باطن انسان
        کامه : کام و مراد و خواهش و مطلب و مقصد باشد
        چامه : غزل
        چکامه : قصیده
        کاستن : کم کردن
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۵۱ شاعر این شعر را خوانده اند

        فاطمه توکلی

        ،

        فرشته شمس الدینی

        ،

        عنایت الله ایرانمنش

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        فاطمه سادات بحرینی

        ،

        محمد مير سليماني بافقي(باران)

        ،

        مونس ارجمندی

        ،

        فاطمه رها

        ،

        نجمه طوسی (تینا)

        ،

        حسین احسانی فر(رهای لنگرودی)

        ،

        جواد مهدی پور ( آزاده )

        ،

        بهنام مرادی ( بهی )

        ،

        علی اسماعیلی

        ،

        مهدی رستگاری

        ،

        اله یار خادمیان(صادق)

        ،

        صادق

        ،

        شاهین لقایی(شاهین)

        ،

        اصغر زند

        ،

        عليرضا حكيم

        ،

        میثم دانایی

        ،

        آوا دوکوهکی

        ،

        سودابه صادقی

        ،

        عباس زارع میرک آبادی

        ،

        فرمیسک(هاوار هه لوی)

        ،

        مهدی رفوگر

        ،

        ح جوادی

        ،

        منوچهر مجاهدنیا

        ،

        گلناز جلالی

        ،

        نسيم خسرونژاد صبا

        ،

        بهار تهرانی

        ،

        رضااشرفی فشی

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        علی اصغر اقتداری (حرمان)

        ،

        علی مبین تخلص بغض دلتنگی

        ،

        مریم حسینی

        ،

        علی ناصری(عین)

        ،

        تاراز (امین افضل پور)

        ،

        نیما پازهر

        ،

        روح اله محمدی(رُهام)

        ،

        محسن پاده بان

        ،

        فروزان شهبازي

        ،

        حمیدرضا کشیتی

        ،

        لـــــــــــــــیلا رنجبران

        ،

        فرهنگ باریکانی (صالح)

        ،

        صفیه پاپی

        ،

        کیوان رادفر

        ،

        احمدرضاخانمحمدی ( راهی)

        ،

        سیاوش پورافشار

        ،

        علی زمانی

        ،

        احمدی زاده(ملحق)

        ،

        مرضیه رضایی (رها)

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5