پنجشنبه ۲۹ آذر
|
آخرین اشعار ناب حسین راستگو
|
در، دستگیره، کاپشن، قرآن، شفا، الله
از خانه تا مسجد ،و از بی راه تا بی راه
همسایه و لبخند و خندیدن به همسایه
دردل پس از درک بلاهت های بی پایه
در سنگ های راهرو با پا فرو رفتن
با سر به استقبال سد روبرو رفتن
بی باز کردن رد شدن از درب استحکام
وارد شدن از تونل بالایی اهرام
فرعون را در بوس و در آغوش غلتاندن
تا مرکز داغ زمین با غلتکش راندن
آنجا میان قبر های داغ و در قل قل
مرده ، ملاقه، هم زدن، لب: سوووت،دل: بلبل
استخر ، تنهایی ، ته عمقش نشستن
از آب در سینه فرو بردن، نَجَستن
وقتی که پر آب است میوه، می خوریمش!
چاقو ! ببر! امر است : اکنون می بریمش
با خونِ آبی، آبِ آبی را پراندن
صحرای سرخی را به این آبی چراندن
با گوسفندان خنده و بازی نمودن
مابین دندان های گرگ تشنه بودن
تزریق ، منگی ، روی تخت سرد جراحی
قنداق ، نوزادی ، سبد، طفلِ سرِ راهی
من :بوقِ ممتد، قهقهه : همراهِ تاریکم
مثلِ مدادِ صورتی خوش رنگ و باریکم
دکتر! رهایم کن که بالا می روم از سقف
مادر، پدر، دیوار، حالا می روم از سقف
با احترام
*وزن در طول این متن کمی بلند و کوتاه می شود ، بنده از این موضوع آگاهی دارم !
*هر نوع نظری را می پذیرم لطفا بیان کنید.
ممنونم که می خوانیدم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.