با پوزش از تمام بانوان میهنم بسیاری از جوامع بشری حق زن را آنطور که باید در نظر نمی گیرند
این همه غصه ها و درد دل یک زن است
ظلم تاریخی
دختری فرياد می كرد از پدر
شاکی از همسر، کتك ها ی پدر
از ازل دنيا چو گوري بهر ماست
اشرف عالم ببين جايش كجاست
اين جهان گرچون بهشت آيد برون
بهر زن همچون جهنم از درون
سهم ما از كل دنيا بس همين
لقمه ناني خواستن از آن و اين
آن عرب در گور كردي خواهرم
اين عجم با زور كردي همسرم
ديگري از جسم ناز ما زنان
بهر ه ها بردی از آن نامردمان
آن دگر از ترس ايجاد فساد
دوخت راه نسل ما و راه زاد
چون هويت خواستم گفتند او
از پدر برگير و يا گيرش ز شو
روي ما را گفت پنهان دار تا
مرد نامحرم نبا شد در گناه
چون كه دّري و گهر باراين چنين
پس شدي زنداني مردت چنين
گفتم او را دّر تو بشكست گفت
دّر ديگر مي خرم بسيار مفت
ِمهر ما كردند، پول و زر كمي
سهم من در زندگي شد درهمي
سالها دسترنج ما در خانه هيچ
سهم زن درخانه باشد پوچ و هيچ
گفتم او را ترك منزل می كنم
گفتنم شوهر چه گويد آن كنم
خواستم از شوي خود گردم جدا
اين عمل هم بهر شوهر شد روا
چون به ارث آمد يكي گفتا به من
يك ز دو از سهم داري اي ثمن
چون قصاص خون من آمد ميان
نيم انسان بوده ام در اين جهان
جنس ما را چون شتر پنداشتند
گاه كمتر از شتر انگاشتند
كي روا باشد چنين ظلمي كه شد
بهر ما زنها چرا اينگونه شد
اي بسا ظلمي كه بر ما مي رود
عاقبت اين ظلمها كي مي رود
آيه ي جاعل به ارض ما را نبود
ظاهرا منظور حق آدم نمود