با سلام
عزیزان واساتید فرهیخته غیبت طولانیم را به الطاف اتمّ واکمل شان خواهند بخشید
حال پدری راداشتم که فرزندش را در بدو تولد در بیمارستان گم کند و حدود چهل رو ز پیش به او اطلاع دهنددخترت اینک دانشجوی ترم آخر دانشگاه است و پس از سالها دوری ولحظه باشکوه اولین دیدار در ساعت هفت و چهل هفت دقیقه بامداد روز 93/10/14 در نیشابور اتفاق افتدواین وصف الحالی است از این لحظه ی به یاد ماندنی
اساتید ارجمند نواقص کاررا به دیده اغماض بنگرتد که این بداهه بیان شوق است اگرنه اینک نه دل به قراراست ونه بیان به اختیار
*****************
دمی که بر رخِ زیبایِ تو نظر کردم
سپاهِ غصه و غم را ز دل به در کردم
عجیب ، حالِ خوشی داشت اولین دیدار
نظر به روی مه و چهره ی قمر کردم
به چشم های تو سوگند دختر خوبم!
چه شامها که به هجرِ شما سحر کردم!
حریمِ امن رضا(ع) بود و دخترم بامن*
چه روز خوب و قشنگی که با تو سر کردم
علی الصّباح نشابور گشت معلومم**
دمی که بر رخ زیبای تو نظر کردم
مشهد93/10/14
-------------------------------------------------------------------------
تو ضیحات
*-دخترم گفت: بعد از دیدار بلافاصله اولین جایی که برویم حرم حضرت رضا(ع) باشد
**- از قدیم گفته اند:
" دو چیز غصه و غم را همی بَرَد از یاد///علی الصّباح نشابور و خفتن بغداد"