سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 28 آذر 1403
    18 جمادى الثانية 1446
      Wednesday 18 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۲۸ آذر

        دفتر شعرهایم

        شعری از

        سجاد ربانی

        از دفتر خیال نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳ ۲۳:۱۵ شماره ثبت ۳۳۴۱۵
          بازدید : ۴۵۱   |    نظرات : ۱۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سجاد ربانی

        دفتر شعرهایم را کسی ورق نخواهد زد
        جز بادهای سرد موسمی
        و من نگاه کنم به برگه های معلق در هوا
        عاقبت نوشته ها این بود
        نمی خواهم به دنبال برگه ها بروم
        حالا زمان گذشت ...
        با خود فکر می کنم
        دیوار ها تا چه حد قاب ها را تحمل کنند
        و دل ها حسرت ها را
        و آرزو ها برآورده نشدن ها را
        همیشه حس می کنیم
        یک چیز کم است
        در روز بارانی, خورشید
        در روز آفتابی, باران
        چنین آیه های نحسی بر خود خواندیم
        عشق هم فراری است
        برگه ها هم از آسمان دل نمی کنَنَد
        شیشه ها هم به جای چراغ شب می درخشند ...
        قدم هایمان بر ساحل جا گذاشتیم
        موج دریا در پی آمدن است
        و شاید عشق هم رد ما را بگیرد
        کمی بر دل ما بکوبد موج دوست داشتن را
        نگاه کن
        نگاه کن
        موج ها خشمگین هستند
        مثل بادهایی که دفترم را پاره کرد
        و فقط گفتم آخ فدای سرت
        چیزی نبود
        خاطرات سال ها را با خود بردند ...
        چد ثانیه ای که بگذرد
        موج ها آرام می شوند
        و برگه ها دورتر و دورتر
        شاید قسمت همین بود , باید تسلیم شد
        چقدر دست ها را مجبور به بافتن طناب دار کنیم
        همه چیز بر حسب اتفاق بر گردن خودمان می افتد
        چقدر ناله کنیم و کسی صدایمان را نشوند
        چقدر بنویسیم و خواننده نداشته باشد
        چقدر , چقدر ؟!!
        مجرم کدامین قسمت زندگی هستیم
        هر کس رسید
        حال آب و هوا
        یا زمان را پرسید
        باید سپرد به بادها
        بار دیگر آمدند
        مرا هم با خود ببرند ...
        " سجاد ربانی "
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3