سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 25 آبان 1403
    14 جمادى الأولى 1446
      Friday 15 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲۵ آبان

        آری میان سینۀ زهرا شکاف بود

        شعری از

        محمدصادق رفیع(مشتاق)

        از دفتر عشق نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۲ دی ۱۳۹۳ ۰۱:۱۹ شماره ثبت ۳۳۲۴۵
          بازدید : ۷۱۵   |    نظرات : ۱۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمدصادق رفیع(مشتاق)

        امشب دلم ز درد علی نینوا شود
        دانم که خانه اش پس از این کربلا شود
        «تکلیف یک کبوتر پهلو شکسته چیست؟»
        «وقتی در آشیانه اش آتش به پا شود»1
        ماندن میان آتش و دود و در و قفس
        آخر چگونه بال کبوتر رها شود؟
        آری میان سینۀ زهرا شکاف بود
        وقتی درون سینۀ حیدر عزا شود
        دردی بزرگ بر دَم پهلو و دست او
        فریاد یا اباالحسنش تا خدا شود
        وقتی که فکر سیلی و صورت کند علی
        وقتی ست در تب،آیۀ ایمان فدا شود
        صبحی که شب شود ز میان می رود ولی
        صبحِ سپیده از غم مولا،عشا شود
        امشب کنار بستر زهرا نشسته است
        وای آن دمی، که هستی مولا هبا شود
        مادر کنار زینب و حیدر تمام شد
        وقتی تمام عالَم ما بی وفا شود
        «یا رب بیا و نذر علی را قبول کن»
        «زهرا شفا بگیرد و حیدر فدا شود»2
        ****************************
        وقتی که خشت اول معمار کج رود
        دیوارهای کج به خدا تا کجا شود؟
        تسبیح و راز و نیاز عدو همان
        ذکر کسی بُوَد که تماما ریا شود
        وقتی برای کار خودش آیه و قسم
        سازد که فکر بدش در قضا شود
        اما خدای خود ز میان می برد همان
        کز آزمایشی که بُوَد مبتلا شود
        قصه تمام گشت ولی شاعری نگفت
        این دِین ما چگونه به زهرا ادا شود
        این شد که فاطمیّۀ ما فاطمیّه شد
        با بوی فاطمه،که بر این دل جلا شود
        از بس که سوختیم در این دردِ حیدری
        کین دل فقط به نالۀ حیدر دوا شود
        مهریۀ زلال قدم های فاطمه
        سرسبزی دیار مردم اهل دعا شود
        در مجلس عزای علی وار ما که هست
        هر روزِ زندگی به دعایش بقا شود
        با فاطمیّه زندگی هرکسی به حق
        دانسته ام دلا ز خدا پر بها شود
        یعنی که هرکسی بکند فاطمی،قیام
        درهای معرفت به رویش جمله وا شود
        ای کاش دختری که مسلمان بُرون رود
        با یک نظر ز فاطمیان با حیا شود
        آن دل که فاطمه گونه کند خضوع
        واللهِ که تمام رهش از طلا شود
        قصه تمام گشت دوباره ولی نگفت
        شاعر،چگونه فاطمه از من رضا شود
        یعنی که می شود به دل من عطا شوی
        تا در دلم غزال محبت بپا شود
        باید که آرزو بکنم در صف قیام
        زهرا تمام عالمیان را هُما شود
         
        1.ابراهیم قبله آرباطان
        2.جواد حیدری
         
        (با تشکر و قدردانی از استاد و پدر بزرگوارم طارق خراسانی به خاطر ویرایش بی نظیری که بر این اثر گذاشتند)
         
        مشتاق برفت و غم دوران را گفت
        ای رهبر فرزانه تو خود شاهد باش
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2