بنام نامی مهر و کرم و شعر و لطافت: یا لطیف
این شعر را تقدیم می کنم به برادر بزرگوارم که شاگردیشان برایم افتخار است و همواره از کلامشان می آموزم
اگرچه این تقدیمی هرگز به پای دو شعر ناب ِ تقدیمی ایشان نمی رسد، اما تحفه ی درویش است و در حدِ وُسع ِ شاگردی برای استادش و تنها برای سپاس و تقدیر از مهر و محبت و این همه نظر لطفی که به حقیر دارند
و پوزش می طلبم که مدتی را گرفتار بوده و هستم و کمتر می توانم سر بزنم و به همین سبب، شعر تقدیمیِ اولِ ایشان را دیر و پس از 5 روز دیدم و با ارسال تقدیمیِ دومشان، بیشتر خجالت زده یِ مهرشان شدم و در همین جا از همه یِ دوستانی که زیر دو شعر ایشان یا هر جای دیگر نظر لطفشان را نثار حقیر کرده اند، کمال سپاس و تقدیر را دارم و امیدوارم که لیاقت این همه مهر را داشته باشم
درود بر همه ی شما بزرگواران درود درود درود
:
با یک نسیم خوش به سحر گاهِ خواب ِ ما
ابری خروج کرد به بام ِ کتاب ِ ما
چشمانِ مستِ عاشق ِ خود، سویِ یار کرد.
با هر نگاه ِ مهر ، نگاری خمار کرد
پلکی زد و برقی شد و با رعدِ موج ِ اشک،
بارید و بر این دشت، گهر را نثار کرد.
دُرّ ِ زلال ِ عشق به گل واژه هایِ شعر
آبی به پای ِ بذر ِ نشسته، سوار کرد.
ساز و نوایِ سبز شدن در غزل نمود
بر ناز و نیاز ِ جوانه مثنوی سرود.
پایِ چهار پاره اش اینجا به کار کرد،
رقص ِ هَزار واره یِ خود را هِزار کرد!
با داس ِ نقدِ محکم و خوبش به شعر ِ ما،
شخمی زد و خار و علفش را شکار کرد!
= = =
تقدیم کرده ای غزلی پر بها، عزیز...
احساس ِ غوره ام، چه تو خوش کرده ای مَویز
گل واژه هایِ شعر ِ ترت، زنده کرده است
این روح ِ کاغذی که به غم بود ریز ریز
تیزی که زخم کرد دلِ ما به زهر ِ کین
شرمنده شد از مرهم ِ مهرت به تیر، نیز
گر بر درخت، صاعقه ای زد خروش ِ ظنّ
آتش گرفت سبزی ِ برگش چه جیز جیز
یاران برایِ بارش ِ باران به رسم ِ عشق
ابری شدند و گریه نمودند خیز خیز
آب ِ حیات بر سر ِ خاکِ حیاطِ شعر
زنده نموده است عروست چه پُر جهیز
صدها غزل و مثنوی و چارپاره را
آورده ای اکنون تو در این خانه بس تمیز
گفتی که مرو این \"شب ِ ما را به هم نریز
یا لااقل برایِ نگاهی ترانه خیز\"
گشته کنون به شرم، سر ِ میترا به زیر
تقدیم می کند غزلش را اگرچه ریز
=====
درود بر معلم شعر و دبیر ادب و استاد نقد و برادر مهرورزم جناب ترمک عزیز
dorood