برگ گل منتظر شبنم می مونه
تا با اشک چشمون تازه بشه
دل من چشم به راه تو می مونه
تا با دیدن روی ماهت دوباره مهتابی بشه
ماهی از خدا یه قطره آب می خواد
دل دیوونه من شیدایی تو رو می خواد
درخت پیر کهنسال خونمون
گدای یه لونه پرنده است
آخه درختای جوونتر
نمی خواند پرنده ها پر بکشه رو شاخه هاش
دل سالخورده من هم
گدای یه نیم نگاهت
صدای قمری پیر دیگه نمی یاد
جایی که بلبل باشه اونو کی می خواد
حرف دل رو نمی شه تنهایی گفت
حرف ها رو باید با همدیگه گفت
اگه بارون نباره، چشمه کم کم خشک می شه
مهربونی نباشه ، دلا یه زندون می شه
آب پاش باغبون پیر اگه نرقصه آب نپاشه
گلای باغ پژمرده می شه بی بهار می شه
تو کویر اگه سراب نباشه
مرد تشنه به امید آب بیقرار نمی شه
لب باغچه اگه یه حصار نباشه
خزون توش می یاد و ویرونه می شه
ستاره تو آسمون شبامون اگه نباشه
تاریک و تار می شه بی پناه می شه
اگه عشق توی دنیا نباشه
کوره راهی واسه فردا نباشه
دل وامونده بی سرپناه می شه