يکشنبه ۲۷ آبان
نور و رودخانه شعری از ابوطالب زارع
از دفتر باران نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۳ ۲۰:۵۶ شماره ثبت ۳۲۶۰۲
بازدید : ۲۹۳ | نظرات : ۲۷
|
آخرین اشعار ناب ابوطالب زارع
|
سالهاست که گوش هایم را می تکانم
سلامی در آن نیست
دهان را
بارها وبارها چشیده ام
طعم خوش آمد ندارد
حالا چشم هایم را برمی دارم
تا عدسی هایش را عوض کنم
شاید....!
تو در کانون نور نشسته باشی
_________________________________________________________________________________
خانه ام رودخانه است
کلک سوار نکن
مسیرها همه انحرافی اند
جنگل هرگز چراغ قرمز نشان نمی دهد
و این تور
تو را به ابشارها می برد
پایین رودخانه کسی ماهی نمی گیرد
ماهی های آزاد زودتر از این ها رفته اند
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.