سه شنبه ۱۲ فروردين
گفتم بروم... شعری از محمد رسول دژپور
از دفتر چند بیت رسول نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۹ آذر ۱۳۹۳ ۱۳:۴۴ شماره ثبت ۳۲۲۵۰
بازدید : ۶۰۷ | نظرات : ۳۳
|
دفاتر شعر محمد رسول دژپور
آخرین اشعار ناب محمد رسول دژپور
|
گفتم بروم مـــادرم را چــه کــــنم؟
بغض و غلیان خواهرم را چه کنم؟
گفتم بروم تا همین جا کافیست
اما شانه های پـــدرم را چه کنم؟
از دل برود هر آن که از دیده برفت
عمری خاطر و عطر تنم را چه کنم؟
.
.
می گـفتم و تیغ بر رگـــم می لغزید
تا صبح جهان دور سرم می رقــصید
این تیـغ حــریف یه رگ ساده نـشد
می شد ولی از اضطـــــرابم ترسید
داستان منو تیغو رگم دیدن داشت
یک شب اضطراب به ماندنم می ارزید
.
رسول دژپور
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.