يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)
آخرین اشعار ناب بیژن آریایی(آریا)
|
ربودم بوسه ایی را من ز دلدار چو دانستم مرا باشد هوادار چنان از بوسه اش من مست گشتم که مستی نیست از من دست بردار خیال روی زیبایش به ذهنم نموده آتشی بر پا پدیدار غم و درد و جدایی و عقوبت به پایش تا ابد باشم خریدار کنارش آنچنان سرشاد هستم نگنجد غیر او هیچم به پندار ز وصلش که نگو،آن ماه تابان چو طفلی می نمایم بنده کردار چو ریزد از دهانش شهد بسیار چو شهد، شیرین دهان او به گفتار فرشته باشد او بر روی این خاک بسان گوهری ارزنده شهوار دل و دین و هر آنچه هست مانا ربوده ماه من از عاشق زار اگر یاری دهد برمن خداوند همان ربی که باشد پاک دادار بنوشیم شربت وصلی که گویی نباشد مثل آن در هیچ بازار در افکارم چو من آینده سازم پریشانی رود از من به دیدار گل من ماه من ای یار غمخوار نما این آریا را شاد بسیار
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.