سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        فرجام خواهی

        شعری از

        حجت اله یعقوبی(سکوت)

        از دفتر هدیه ی سکوت نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۳ آبان ۱۳۹۳ ۲۰:۰۱ شماره ثبت ۳۱۱۶۳
          بازدید : ۷۱۶   |    نظرات : ۴۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حجت اله یعقوبی(سکوت)

        خسته شدم از این لبای بسته
        به کی بگم که بغضِ من شکسته،
        از خستگی بندِ دِلُ بریده
        لبِ لبِ لبِ لبم نشسته!
         
         
        *
         
        میخام که سنگم با خدا سوا شه
        تو هم بیای ، دلت گواهی باشه
        اول بگو؛  به من بگه چیکاره م؟،
        بعدش بیاد واسه خودش، خدا شه!
         
        *
         
        یه دنیای پر از دروغ و نفرت
        بدتر از اون روزی که میگه!:، "حسرت!"
        روزی هزار دفه کلک می خوریم
        بنازمش!، به این دیارِ نعمت!
         
        *
         
        یه عمره حس  تلخیه تو خون ام
        یه دردیه  تُو مغر استخونم!:
        اول بیار یه  دنیا مهربونی،
        بعدش بگو: "خدای مهربونم!"
         
        *
         
        آخه ببین چی  سرمون اوردن
        هویّت بودنمونُ، بردن!
        یه گَلَه مون به اسم تو ردیفه
        که سَر بُریده، دل بُریده، مُردن!
         
        *
         
        کسی رو آدم نمی دونن، انگار!
        مثل سه چار تا نقطه ، فصل ایثار،
        شماره ای ، تُو بندِ انتظاریم
        توُ چشمِ آدمای روم به دیوار!
         
        *
         
        واسه همین ، هر جا می رم، سکوتم
        توی دلم ، همیشه در سقوطم
        زندونه !:، تنهایی و بی پناهی!
        نه رو زمین، همیشه در هبوطم
         
        *
         
        به حرمت  دلیل زنده بودن!،
        که خسته ام، از این همه نبودن
        فقط تو موندی، که بیام سراغت
        از اون همه بهونه ی سرودن
         
        *
         
        ازاین زندون بی تَه ام رها کن
        جون خودت!، نامه مو زود امضا کن!
        والّا شکایت ندارم، به قابیل!،
        منو از این قبیله ها جدا کن!
        *
         
        اون یکی بود، یکی نبودُ وِل کُن
        قربونی ، راضی پیشِتِه!، بِهِل کن
        ما کم اوردیم!، "آه" و "دم" نخواستیم
        از اولش که "گِل" بودیم...، تُو گِل کن!
         
        اِنَّما اَشکوبَثّی و حُزنی الی الله
        گله و شکایت و اندوهم را با خدا در میان می گذارم
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6