شنبه ۲۹ دی
|
آخرین اشعار ناب فاطمه دشتی
|
دل من غصه نخور....هوای اینجا ابریه
رنگ آسمون بازم ....تیره و خاکستریه
آسمون یه کوه درده .... یه عالم غصه داره
میخواد آروم بگیره .... گریه ش ولی نمیزاره
شاید اون خبر داره .... از تموم دلتنگیات
که داره اشک میریزه .... واسه همه خستگیات
رسم آدما این..ه ....عشق و به بازی میگیرن
شاید اصلا دل ندارن ....که به راحتی میرن
سوار اسب سفید .... ازاون دورا میان جلو
اسیر چشات میشن ....دل میبرن ازت یهو
قصه ی هزارویکشب....میخونن هرشب برات
با نگاه بهت میگن....فدای اون قدو بالات
اونقدر ازعشق میگن ....که رویاهات جون میگیرن
میری تا کهکشونا ....غصه و غم ها میمیرن
دیگه از دوست دارم عاشقتم ....خسته میشی
همیشه فکر میکنی ....نکنه یه وقت تکراری شی
با هوای تو میخوابن .... با صدات بلند میشن
جلو چشماشون فقط تو ....انگاری آخرشن
خلاصه تو دنیای عاشقی ....تخته گاز میرن
با هزار دروغ و ترفند.... که به قلبت اسیرن
یه دفه یه روز میاد .... بدون هیچ معطلی
میبینی حروم شدی.... واقعا از مخ تعطیلی
با همون اسب سفید ....رفته شکار دیگری
که بهش بگه عزیییرم ....دلمو چند میخری؟
میره واسه ی همیشه ....انگار از تو بیزاره
تورو با یه عالمه عاشقی ....تنها میزاره
دوباره تو میمونی و ....اضطراب و تنهایی
دایما داد میزنی ....امان ازاین بی وفایی
دل من غصه نخور... آسمونم اشک میریزه
واسه عشق رفتنی ...از درد و ماتم لبریزه
دیگه قفل بزن .... به چشمای قشنگت ،همیشه
نکنه بازدوباره ....عاشق بشه ،هوایی شه
دلکم ،فدای تو ....غم نباشه توی چشات
من خودم عاشقتم ....تا آخرش هستم باهات
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.