سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 29 آذر 1403
    19 جمادى الثانية 1446
      Thursday 19 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۲۹ آذر

        عید قربان

        شعری از

        فرخ لقا فتحی

        از دفتر سروده هایم در دل سیاه شب نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۱ مهر ۱۳۹۳ ۱۵:۳۸ شماره ثبت ۳۰۵۱۶
          بازدید : ۹۱۱   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        قربانگاه حاضر امتحان شروع
        ابراهیم حاضر اسماعیل با خضوع
        ابراهیم کوه استوار و پا بر جا
        امتحان الهی کرده او را به پا
        هاجر آن همسر نبی بود شفیق
        رو به ابراهیم کرد و گفت ای رفیق
        چگونه راضی شوی اطاعت کنی آن کار را
        کاری سخت و دشوار و طاقت فرسا را
        سالها در دل داشتی حسرت کودکی
        چگونه راضی شوی او را قربانی کنی
        اید سر راه همسر نبی آن شیطان رانده
        قصد دارد همسر نبی را کند بی اراده
        هاجر آن مادر دلسوز و بی طاقت
        زد با سنگ آن شیطان دیو صفت
        عاقبت هاجر آن همسر با معرفت
        داد رضایت به آن امر پر برکت
        ابراهیم در آن مکان که بود قربانگاه
        کرد حاضر اسماعیل را در آن جایگاه
        خواست بداند اگر رسد هراسی
        چگونه ز خود دور سازد شود خلاصی
        کوه ایمان و اراده آن نبی خدا
        کرد جنگ با نفس خود آن ولی خدا
        هیچ تردیدی در او نکرد تاثیر
         دائما حق را می گفت تکبیر
        سوی اسماعیل رفت آن مرد خدا
        تا در راه خدا آماده کند قربانیش را
        اسماعیل با دل راضی و لب خندان
        نظاره می کرد از دور زیر نور تابان
        عاقبت ابراهیم خلیل در آن زمان
        گفت لبیک به آن امر خطیر در آن مکان
        اسماعیل راضی عزیز کرده خندان
        آماده با خضوع نشته بود در آن مکان
        چاقوی تیز و تند و سنگین و برنده
        نکرد اثر بر آن نوجوان لب بر خنده
        ابراهیم نبی چند بار کرد تکرار و تند
        اما چاقوی تیز به امر خدا شده بود کند
        در دل ابراهیم شد ه غوغایی به پا
        که چرا قبول نکرد آن قربانی را خدا
        ناگهان فوچی آماده شد ز سوی رب العالمین
        آن قوچی که کمین کرده بود بر روی زمین
        ندایی آمد از آن بالا به نبی خدا
        که قبول شد حرکتت ای ولی خدا
        پذیرا شد حق ز آن دعوتش
        کرده قبول حق آن حرکتش
        ابراهیم خلیل در آن مکان به امر خدا
        کرد آن قوچ را قربانی به دستور خدا
        حرکت آن نبی شد نوید دادند ویرا
        مژده که بنا کن آن مکان عظیم را
        ابراهیم کوه اراده شد آماده تصمیم
        لبیک گویان شروع کرد آن امر فهیم
        عاقبت آن نبی با سعی و کوشش
        ساخت بنایی که بر پا کرد آن جنبش
        سوی حق آمد ندایی به آن نبی خدا
        طواف کن دور کعبه ای ولی خدا
        ابراهیم خلیل کرد از آن امر اطاعت
        هفت بار رفت دور کعبه با متانت
        آن مکان عظیم شد  آن جایگاه
        جایگاه مشتاقانی که شوند اگاه
        آن روز نامیده شد عید فربان
         شوند غرق شادی در آن مشتاقان
        ان مکان عظیم نامیده شد کعبه
        طواف کنند هر ساله دور کعبه آن بنده
        هر ساله شور عظیمی شود بر پا آنجا
        مسلمانان جهان همگی شوند پا بر جا
        عید قربان و آن مراسم حقش
        شده آداب و دینی و آن رسمش
        هر ساله شود تکرار آن حرکت
        حرکت عظیم و پر شور و پر برکت
        روند و گردند مشتاقان دور کعبه
        کنند طواف همگان دور کعبه
        لبیکی که حجاج گویند در آن مکان
         دل مشتاقان را غوغا کند در آن زمان
        گردند حجاج دور کعبه آامال قلبها
        شویند با اشک  و ذوق زنگار دلها
        بندند عهد همگی در آن بنا
        کنند دین حق را همیشه پا بر جا
        عید قربان یک دعوت است
        دعوت الله به آن حرکت است
        نشان دهند آن شور عظیم قربان
        به جهانیان که همگی شدن حیران
        عید قربان کند بیدار دلها را
        می زداید زنگار سیاه قلبها را
        زائران گردند دور کعبه آمال وجود
        خوانند آنان را حاجی که شدند پر سود
        دست پر برگردند به سوی کاشانه
        تا که گویند آن شور را به هر بیگانه
        شوند مصمم همچو کوه اراده
        آن اراده که کند مصمم آن بنده
        هیچ پتکی  سست نکند آن کوه را
        کوه پا بر جای ایمان و اراده را
        شکر لله می کنیم ما همگی
        سوی حاجی می رویم ما همگی
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2