این شعر به نسل خاصی تعلق نداره و هر کس با
مضامین شعر احساس همراهی و همدردی داره
از نسل ما حساب می شه.
نسل ما
نسل ما نسلی پر از خوف و رجا
نسل ما افتاده و بی ادعا
نسل ما آن قهرمان قصه ها
کز قضا افتد به چنگ اژدها
نسل ما با پای خود در دام شد
با فریب وعده هایی خام شد
نسل ما جز درد و ناکامی ندید
غیر رنج و بد سرانجامی ندید
نسل ما شد بی نصیب از جام عشق
در هراس از سختی و فرجام عشق
نسل ما را عشق ورزیدن گناه
روزگار عشق ورزانش سیاه
نسل ما مهر وطن در سینه داشت
در خراب آباد دل گنجینه داشت
نسل ما قربانی نیرنگ شد
پیکرش زخمی ز تیغ جنگ شد
نسل ما در راه میهن داد جان
شد به قایق های رندان بادبان !
نسل ما شد سنگ زیر آسیا
نان گندم شد نصیب اشقیا
نسل ما سندان زیر پتک بود
تیزی شمشیر شان ما را چه سود ؟
نسل ما تحقیر شد ، تعزیر شد
زین ستم ها در جوانی پیر شد
نسل ما برگ نهالش "مشک" بود
در کنار رود ، اما خشک بود
نسل ما شلاق خورد از روزگار
رانده شد از کوچه های این دیار
نسل ما شد غرقه در گردابها
عده ای را موج کرد از ما جدا
کز نجات همرهان غافل شدند
راهی آرامش ساحل شدند
در مسیر تیرگی پارو زدند
رهزنان بحر را همسو زدند
پای بر فرق رفیقان قدیم
سوی هر بادی دوان ، حتی نسیم
بگذریم از همرهان نیمه راه
سیبهای سرخِ از داخل سیاه
این جماعت را سرودن وصف حال
عمر صد شاعر کجا دارد مجال ؟
نسل ما در انتظار و انتظار
تا سرآید فتنه های روزگار
نسل ما را گر چه عمر آمد به سر
انتظارش بی ثمر شد ، بی ثمر
نسل ما دلخسته از بیدادها
شد گلویش مدفن فریادها
نسل ما را اضطراب از حد گذشت
زانچه بر آیندگان خواهد گذشت
نسل ما با سوختن تفسیر شد
کوش خاکستر ؟ بگو تبخیر شد !!
بهمن 1392